۵ پاسخ

میدونم حرفی که میزنم خیلی سخته اما باور کن اونا دقیقا میخوان ذهن تو بهم بریزه کاری که دکتر برات صلاح میدونه رو انجام بده و اگر شوهرت هم زیاد حرف زد بگو الان زمان قدیم نیست که همه بخوان یه روز دو روز درد بکشند تا زایمان کنن مطمئنم تو هم قصد نداری راهی و انتخاب کنی که منم مثل مادرت سختی بکشم

کلا فک کنم باید پذیرفت که خب اونا دلسوز نیستن، خودتونو ناراحت نکنین و به چیزای بد فکر نکنین، امیدتون به خدا باشه، انشالله کمکمون میکنه در شرایطی که ازش میترسیم

اووووف من همچنان مقاومت میکنم و بهشون نگفتم میدونم بگم داستانای منم شروع میشه....
اینام انقدر طبیعی راحت میزان میخوان طبیعی و به زور بکنن تو حلق من که خوبه...
والا خواهر شوهرم گفت شب عروسیم هیچی نفهمیدم اصلا نگران نباش خیلی راحته....خدا شاهده من تا‌ چهل روز بعدش درد و خونریزی داشتم حالا و برسع بخوام طبیعی بزام

بابووو خانومم ولش کن واگذارش کن ب خدا واسه چی انقد خودتو ناراحت میکنی استرس بخودت وارد میکنی

چی میگن درباره زایمان؟

سوال های مرتبط