۱۴ پاسخ

من که قشنگ رد دادم همینو بگم تو بغلم واینمیسه

بچه اول من کاری باهام کرده بود ب مرگم راضی بودم تا سه سالگیم همچنان گربه میکرد باعث شد افسردگی شدید بگیرم پامو از خونه بیرون نزارم ،الان هفت سالشه الحمداللع

جیگر برای این داروهاست.منم مثل توام هر روز به خودم فحش میدم و دعوا میکنم خودمو.چون من بی خواب قبل از زایمان داشتم.از طرفی بعدشم مادرم و شوهرم همیشه جنگ دارند.اگه مادرمم کوتاه بیاد باز شوهرم کوتاه نمیاد.چون تا یه جایی حق داره مادرمن کلا مثل بچه ها‌وبی مسئولیت ها رفتارمیکنه.بعدمنم از بحث و خستگی حمله عصبی میشم شانس این بچه است.برای این رنگ صورتشو.کارهاشو خوب ندیدم.وهمن چیزشیردهی یادم رفت و مادرمم بلدنبودمادرشوهرمم روم نمیشدچون اگه میومد ابرو ریزی برای من بود.همش جنگ و دعوا.بعد شوهرم بهش شیرخشک داددرصورتیکه شیرداشتم خواب نداشتم آرامش نداشتم.بعد دکتر چرت بردشوهرم هنوزم میگه خوبه.دخترم آلرژیش دراومد.شب تا صبح دل درد داشت شوهرمن مادرمو فرستادتنها شدم.خودشم‌که غلطی نمیکردو مهمونی خونه مادرجونش بود همش‌.هیچ کس و راه نداد.سریه شب خوابیدن بچه زردی گرفت چون مادرم رفت نموند.منو بیدارکنه‌.باز بردم یه دکتر دیگه اون داروعالی دادولی نفهم بهم کامل و دلسوزانه نگفت چحوری شیربده.روزی گفت که بچه من آلرژی شدید بهش دست دادو شب تا صبح نگران بودم خفه نشه چون حمله سوم بود.چقدر جنگ‌کردم برای دکتر بردنش.هنوز کسی جدی نمیگیره آلرژی به مواد غذایی شوخی نداره.استرس من که شیرم نیاد و یا آلرژی زا بخورم شیر نمیتونم‌بدم.الان دیروز نمیدونم چرا شیرم‌کم میخوام‌و گریه میکنم از اول بچه اذیت شددیگه نشه

شبا واسه‌خواب از همسرت کمک بگیر توبتی بخوابید. یا فعلا تا کولیک داره یه کمکی بیاد خونتون مادری خواهری

منم همینطورم 😩😩 اونم چی دو قلو دو برابر اینی تو میگی دارم میکشم
ی پسر پنج ساله فضول غرغرو هم دارم

برای کولیک ننو بخر

اینجوری نگو اکثر مامانا با این شرایط درگیرن از همسرت و خانواده ات بخواه کمکت کنن بدنت کم میاره یهو

یاد خودم افتادم🥲 اینقد کولیکش شدید بود بغلش میکردم اروم بشه بغلی شده بود بخدا روز شب تو بغلم بود دسشویی نمیرفتم تا ببینم کسی میاد دو دقیقه بغلش کنه نزارمش زمین ک گریه کنه شوهرمم دائم سرکار خاب اونم چی ی بچه نارس ۴۵ روز زود ب دنیا اومد دوبار سر همین بستری شد همه حداقل ده روز استراحت دارن من از روز اول ک مرخص شدم رفتم طبقه بالا پشت در اتاق نوزادا دائم گشنه تشنه بودم اونم چی با اینک مادرشوهرم طبقه بالاس چندتا بچه بزرگ کرده از قصد ی حرکاتی میزد من بچمو پیشش نزارم مامانم تا جایی ک تونست کمکم کرد ولی اونم شهر دیگه بود باید میرفت. همه اینارو گفتم تازه بدون جزئیات ک بدونی تنها نیستی خاستم بگم مطمئن باش درست میشه بهتر میشه همینجوری نمیمونه

نفخ داره؟

رفلاکس چیه

عزیزم چرا خودت و سرزنش میکنی؟
تقصیر تو نیست
تو تنها نیستی ماهم مثل توایم
پسر منم همینه
یکم دندون رو جیگر بزار روزای خوبم میان
مامانم میگه من تا 3 سالگی گریه کردم اما الان خوشحاله از داشتنم و یادش رفته 😁😁😁

اسپند دودکن براش دعایی چیزی درست کن

عزیزم واقعا درکت میکنم منم تک به تک ایناروکشیدم ولی باید تحمل کرد

عزیزم اینجوری نگو
متاسفانه حق داری همه چی رو دوش ما مادراست‌
ولی خب میگذره، همین که قبول کردیم بچه بیاریم باید مسئول کاراش هم باشیم

سوال های مرتبط