۸ پاسخ

الان شربت هاش خوب شده تم میوه داره قبلا بدبود

چند ساعت ناشتایی بسه ؟

الهی عزیزم ان شاءالله همیشه سالم و سلامت باشی
استراحت کن
وای ۱۲ ساعت ناشتایی خیلی بده به منم گفتن اصلا لازم نبوده انقدر ناشتا باشی.
خداروشکر که تو گرما حالت بد نشده
بااینکه دمای محیط آزمایشگاه خوب بود اما من دوبار قندم افتاد و از گرما حالم بد شد😄 تو اون وضعیت به خودم انگیزه میدادم تا بتونم تحمل کنم که دوباره از اول مراحل تکرار نشه🤭

متاسفانه من رفتم شربت رو خوردم درسته خوشمزه بود ولی معده ام تحملش نکرد تایک ساعت فقط تحملش کردم که دیگه تکرار نکنم دیگه خونگیری سوم بالا اوردم

ولی بعضی ها بالا میارن خداروشکر من حالت تهوع گرفتم ولی خیییلی خودمو کنترل کردم بالا نیارم

من که واللله ببخشید 5بار پشت سر هم بالا آوردم . سر اولیه نه چیزی نشد . سر این حالم بد شد

من خوب بودم فقط مرحله اخر حالت تهوع پیدا کردم تا شب هیچی نتونستم بخورم حتا اب اشتهاممم گم شد

منم امروز رفتم شربت خوب بود اما اینکه گرسنه بودی و یهو اون حجم شیرینی به معده میرسه بعد یه مدت حالمو بد کرد اما در کل خوب بود سه مرحله هم خون دادم

سوال های مرتبط

مامان إلا🩷 مامان إلا🩷 هفته سی‌وششم بارداری
منم بلاخره رفتم آزمایش گلوکز
اولش خیلی میترسیدم ولی چیز خاصی نبود
رفتم ناشتا 12 ساعت ناشتا بودم رسیدم آزمایشگاه اول ازم خون گرفتن بعد گرفتن نمونه ادرار بعدش یه بطری پودر دادن که کلا بی رنگ بود گفتن پر آب کن در عرض یه ربع باید بخوری بار اول خواستم بخورم آنقدر شیرین بود تو گلوم موند خلاصه بزور خوردم چون تشنم بود 12 ساعت آب نخورده بودم بعدش یه ساعت از خوردن پودر گذشت رفتم باز خون گرفتن.بعد اون باز گفتن یه ساعت دیگ بگذره باز خون میگیریم باید کلا ناشتا باشی فقط گذاشتن یه ذره آب بخورم بعد اون یه ساعت هم باز خون گرفتن بعد خوردن اون شربت کلا همه جای بدن بی حس شده بود خلاصه آزمایشم سه مرحله داشت بعد اون کلا بی حال بود از بس ناشتا مونده بودم و‌خون گرفتن صب رفتم شب هم جوابش آماده شد بردم پیش دکتر که خدا رو شکر نرمال بود و مشکلی نداشت فقط از اون آزمایش گفتن عفونت ادرار شدید داری یه بسته قرص سفالیک داده شمام عفونت دارین مثل من خوب شدین خیلی نگرانم
مامان بَ جِ پسر🩵 مامان بَ جِ پسر🩵 هفته سی‌وچهارم بارداری
امروز آزمایش گلوکز داشتم واقعا برام سخت گذشت 🥲
از شب قبلش ساعت ۹چیزی نخوردمم تا فرداش از خواب پاشدم رفتم واسه ازمایش شد ساعت ۹رسیدم اونجا از شانسم خیلیی تا خیلی ازمایشگاه شلوغ بود چیزی حدود ۷۰.۸۰نفر جلوم بودن تا نوبت من بشه رفتم پذیرش گفتم من خواب موندم نتونستم اول وقت بیام اگر امکانش هست من برم ازمایش بدم اینا که قبول نکرد گفت منتظر بمون نوبتت بشه🙄 جونم براتون بگهه تا ساعت ۱۰نوبتم شد رفتم واسه ازمایش ، اول رفتم واسه کشت ادرار بعد ازم خون گرفت محلول هم بهم داد گفت بخور اومدم بخورم دیدم یکی سرش گیج رفت افتاد زمین اونم مثل من اومده بود واسه گلوکز 😫واای من یه استرسی گرفتمم وحشتناک خلاصه رفتم پیش همسرم محلول خوردم بد نبود قابل تحمل بود عین شربت پرتقالیا قدیم پاکتی بودن عین اونا بود حالاا چقدرر نگران بودم حالم بد شه😣 شکر خدا حالم زیاد بد نشد خودمو با چیزای دیگه سرگرم کردم که حالت تهوع اینا نگیرم
خلاصه بگمم ارمایش گلوکز هم تموم شد سختیش واسه من قسمت گرسنگیش بود فکر کنید از ساعت۹شب تا ساعت ۱۲/۵که اخرین خون رو ازم گرفتن ناشتا بودم