مامانا بچه های شماهم میرین خونه ی مامانتون دیگه شما مامانش نیستین مادربزرگش مامانشه؟؟
من دخترم میایم خونه بابام نه منو نه باباشو تحویل نمیگیره باباش زنگ میزنه باهاش حرف نمیزنه
منم کاری داشته باشه میگه تو انجام نده مامان انجام بده میره دستشویی میگه تو نیا مامان بیاد انقد خجالت میکشم مامانم با کلی کار باید دنبال اونم باشه
هرچی حرف میزنمم باهاش فایده نداره گریه میکنه میگه تو نیا مامان بیاد 🫠

ی جمله دیدم نوشته بود با موهای مشکی هم بازی من بود الان با موهای سفید همبازی دخترم قلبم گرفت قربون بودنش🥺🧡

همینجوره برای من هم

عزیزم چون بهش وابسته شده منم دخترم همینطوره تازه دخار شما ۲سالش مال من ۴سالشه کپ دختر شماست منو به اسم صدا میزنه مامانمو میگه مامان جون
حتی با مامانم میره حموم بیشتر شبا میره اونجا میخوابه در ۱۲ ساعت روز هم ۸ساعتش باید بده پیش مامانم انگار عادتش شده
حتی بیشتراز منم دوستش داره
اصلا واضح تر بگم من فقط زاییدمش مامانم بزرگش کرد 🤣🤣🤣بازم مثل شما ناراحت مامانم هستم میگم اذیت میشه

پسر من همش میگ خاله انجام بده
خاله خاله
من اصلا

دختر منم دقیقا همینه😉😉😊

بعدشم سخت نگیرالان بچس دوستشون داره یکمی بزرگترشه دیگه این کارونمیکنه دوستشون داره

پسرمن چون یادش دادم پوشکش فقط من وباباش عوض کنیم این درخواست نمیکنه ولی همچیش دیگه بامامانم وداداشم باباش میره سرویس مگه چی بشه باهاش حرف بزن وقتی داداشم هست
من حس میکنم بخاطراینکه میخادحس دوست داشتنش اینجوری بهشون بفهمونه حتی مامانم میره بیرون پشت سرش گریه میکنه ولی پشت سرمن گریه نمیکنه

من اونجا كلا غريبه ام .فقط اگه از خونه برم بيرون گريه ميكنن

نه برای من اینطوری نیست

نه پسرم اینجوری نیست
حتی نمیزاره کسی پوشکش رو عوض کنه حمومش کنه لباسش رو عوض کنن