۷ پاسخ

اره واقعا منم از همون روز اول تنهایی همه کاراشو کردم و الان دیگه خیلی راحته برام و واقعا مثل تو دوتایی باهم رفیقیم

افرین🤗👏
منم اگ شوهر عنم بزاره راحتم

منم همینجوری بودم مامانم پیشم بود اما همه کاراشو بیشتر خودم میکردم و خیلی زود اومدم خونم و خودم دارم از پسش برمیام😍

مرحبا به تو

دعا کن برای پسرم
ختنه کردم همش گریه میکنه

اره منم اینجوری بودم تا یک ماه پیش مامانم بودم بعدش خودم اومدم خونم بزرگ کردم پسرم کولیک داره ولی بازم خداروشکر سالمه پیشمه

من واقعا تو اون برهه ام🥲کاش برا منم بگذره

سوال های مرتبط

مامان احمد مامان احمد ۷ ماهگی
مامان مهرسا💕 مامان مهرسا💕 ۶ ماهگی
خانوما میخوام تجربه بچه دارشدنمو بگم وقتی ده روز از به دنیا اومدنش گذشت برگشتم خونمون خونه ی مامانم بودم همه مسئولیت بچه رو خودم گردن گرفتم هیشکی کمکم نکرد شوهرم ذره ای درکم نکرد خیلی شبا رو تا ساعت ۳ بیدار میموندم به خودم فوش میدادم ک چرا ازدواج کردم چرا بچه دار شدم خیلی افسرده بودم اصلا از بچه ام لذت نمیبردم ولی بعدش ک چهلم بچم گذشت به همه چی عادت کردم خداروشکر دخترم خیلی آرومه اصلا اذیتم نکرد بعد چهلم دیگه شبا برا شیر بلند نمیشه ساعت ۱۱ می‌خوابه ساعت شش بلند میشه روال همه چی اومد دستم افسردگیم کمتر شده دخترم بزرگ شده دیگه مثل روزای اول بوی نی نی نمیده🥺 خیلی دلم تنگ شده ولی الان خیلی لذت میبرم صبا ک از خواب بلند میشم دخترمو میبینم ذوق مرگ میشم یه حس خیلی خوبی دارم ک نمیتونم توصیفش کنم همه بهم میگن مامان کوچلو وقتی به دخترم میگن برو بغل مامانت خیلی حس خوبی می‌گیرم الان منم یه مامانم عاشق دخترم ولی روزای اول خیلی اذیت شدم هیچوقت نمیخوام به اون روزا برگردم.........
مامان رادمهر👶🏻💙 مامان رادمهر👶🏻💙 ۴ ماهگی
سلام مامانا،واقعا اینکه همه جا مد شده میگن بچه ها رو بغل کنید تاهرچقددد ک میخوان بچه هارو امنیت بدید احساس ارامش بگیرن، ایا این حرفا فقط از نظر احساسیش قشنگ نیست؟مادری که صبح تا شب بچه بغل کنه ن دست داره ن کمر داره ن پا داره ن روان داره،شما زمان مادر خوبی میتونی برا بچت باشی ک اول روان سالمی برای اون بچه و خونه داشته باشی،من خودم بچمو تا پنجاه روزگی باکمک همسر پدر مادر بغل کردیم احساس امنیت دادیم چون دلش درد میکرد اما بعدش کم کم روی تشک باهاش بازی کردم انقد براش حرف زدم قربون صدقش رفتم صورتمو ب صورتش نزدیک کردم دستاشو اوردم تو دستام لمس کردم تو همون حالت نشسته دو هفته ای تلاش کردم بچمو ب زمین و گهواره و عادت دادم، ن اینک بغلش نکنم میکنم اما ب حدش، من واقعا ار بعد زایمانم پا درد شدید گرفتم چطور میتونم دائم ی بچه رو بغل کنم خواستم اینارو بگم ک ی سری حرفا پا روی احساسات مادرا میزارن ک اگ کم بغل کنیم احساس عذاب وجدان مادر میگیره اما از طرفی مادر ن دست داره ن گردن داره ن پا داره ن کمر از مهمه مهمتر اعصابش داغون میشه ،توی این روزا ب فکر خودتون خیلی بیشتر باشین چون برای ارامش بچه ارامش شما از همه مهمتره،اگرم کسی با حرفم مخالف بود بازم نظرش برام محترمه❤️ ب
مامان نویان مامان نویان ۶ ماهگی
حالت تهوع ک شروع شد سریع گفتم برام امپول زدن و اوکی شدم و هی تمرار میکردن عب نداره اکر بیاری بالا
در جریانید ک باید از شب قبل هم ناشتا باشی بیشتر ب خاطر همین استفراغ
نویان گریه کرد اوردنش لمسش کردم باز هم خیلی سرمو‌تکون ندادم

یجا خیلی استرسی شدم پست سرهم گفتم دکتر بچم سالم
و دکتر کریمی گفتن احازه بده دخترم تمرکز کنم (ک ینی ساکت شو )
ب فاصله ی دو سه دقه بعد دکتر رفت و انکار بخیه هم زده بودن برام

ساعت ۸:۱۵ نویان اومد دنیا
و بعد ده پونزده دقه منو بردن ریکاوری نگه داشتن تا ۱ ونیم ظهر حالا چرا؟
چون بخش تخت خالی نداشت ریکاوری پر بود از ادمایی ک عمل شده بودن و منتظر ک برن بخش
کم کم خانوما صدای دادشون بلند میشد از درد و منم میترسیدم
اینم بگم ک من از اول دستامو کلا با ماژیک برام نوشتن پرستارا ک پمپ درد میخام
اما ی خانمی تو اتاق عمل گفت ن پمپ درد برا چیه از من اصرار از اون انکار
ب خود خانوم دکترم ک اومد گفتم
بهر حال وارد ریکاوری ک شدم التماس میکردم برای پمپ درد ک دوز کمی برام اوردن

من اصلا مثل بقیه لرز نکردم اما بعد مدتی درد دلم شروع شد و واقعا هم درد داشت ک پرستارمو صدا زدم برام امپول زد اما خیلی فایده ای نداشت
مامان نور مامان نور ۶ ماهگی