دلم میخواد برم گم شم...حالم بده...
بچه هاتون بعد ظهر میخوابن؟؟
من میخوام دیگ بعد ظهرا نخوابونم چون نمیخوابه شب...؟!
صبح زودم بیدار شه خوابش سه تا ۵ عصره بعدش ک ۱۰ ونیم میخوام بخوابونم نمیخوابه.....
تماااام استراحتم فقط دقتی بود ک بعد ظهر میخوابید اونم دیگه ندارم...
سر درد دارم مشکل مغزو اعصاب و روان گرفتم هپه جی باهم...حالم بهم میخورهههه...
حاضرم قسم بخورم هیییچکدومتون مث من نیستین
یکککککسرههههههه مامانومامان بعد گریه و جییییغ...کبود میشه از گریه!!!همش لججج همش بهونه سر هرررچی!لباس بپوش پوشک کن غذا کوفت همه چیییی با جیییغ....
بچه اولمم همینطور بوووود اینم بدتر...

من تاکی بچه های ارام و عادی ببینم ...بعد ببینم خودم از نوزاااادی اسیرم....؟

برای ارامشم دعا کنین
از حرص و فشار و استرس تماااام صورتم ریخته بیرون...هورمونام بهم ریختن من وضعم داغونه

بابت ادبیاتی ک بکار بردم ببخشید...من واقعا مَنِ سابق نیستم....
فقط ب خودم میگم تحمل کن...میگذره...ولی تا بگذره...من پیییر شدم...
این وضع اقتصاد...این وضع روان ما!!!
حتی تو خوابم پامیشه حیغ میزنه
اخه خدایا...لجبازی بچه چقدر؟؟؟

عزیزم تحمل کن
میگذره این دما
صبح میشه این شبا
مگه بچه اولت بزرگ نشد خوب نشد؟ اینم بزرگ میشه و این کارا از سرش بیزون میشه
همه مامانا همینن کمبود خواب کمبود استراحت اعصاب خوردی و.. دارن🥲💔

قسم نخور

من انقدر حالم بده که داروی اعصاب هم آرومم نمیکنه
روانپزشک هم چندبار رفتم بی فایده
بعد سالیان سال نماز و قرآن خوندن و سمت دینداری ، کم کم همه چی رو کنار گذاشتم
چند روزه حتی عصاب ندارم نماز هم بخونم
دارم از دین هم دور میشم

پسر منم یکسره چسبیده و میگه مامان و نق
هی گفتن بزرگ میشه خوب میشه
بزرگ شد و بدتر شد
گفتن تا ۱۸ ماهگی اظطراب جدایی داره بعد خوب میشه
۴ روز دیگه ۲۲ ماهش تموم میشه و انگار نه انگار
یکسره میگه بغل
نمیدونم چه غلطی کنم از دست این بچه

حس اسیر بودن دارم
یا باید جایی نرم یا برای نیم ساعت خونه مامانم رفتن باید حدود دو ساعت دردسر آقا رو داشته باشم

عزیز قران بخون واسه ارامشش،بازی کن باهاش،نمک دور سرش بچرخون اب بگیر تو ظرفشویی بره،اسفند دود کن

بگو خدایا شکرت ک هستن
شکر که سالمن
خدا قهرش میاد
مامان قشنگ ❤

ولله همه عین تو اقلا من یکی که دیگه رد دادم ولله ۱۳کیلو کم کردم تو یک سال

خو اشتباهت همینجاست که برای استراحت ظهر اجازه میدی ک بخوابه
اخرین چرتشو نزار از یک ظهر بگذره ببین عصر ۸نشده بیهوش میشه
من پسرم اینجوریه از ۸شب تا ۷صبح فردا بدون شیرشب

اخرین چرتش قبل از ساعت یک ظهره
واقعیت صبا اذیت میشم
مخصوصا ک روستاس هیچ جایی نیست ببرمش بازی کنه فقد حیاطه ک اینقد رفته اومده تکراریه و باعث تخلیه انرژیشم نمیشه
صبا اذیت میشم ولی از۸شب تا فردا صبحش تو ارامشم خیلی


امروز فقد تا ۳ونیم خوابیده الا هرچقد میکنم نمیخوابه فقد جیغ و گریه
همشم برمیگرده ب چرت ظهرش

میدونم درکت میکنم خیلی سخته ولی با عصبانیت و حرص خوردن بیشتر اذیت میشیم ؛ امروز خود من دخترم هی گریه گریه هرچی هم بهش دادم درست نشد آخر دیگه نتونستم کنترل کنم خودم و زدمش حتی بالشت و گذاشتم رو صورتش الان هرکی این و بشنوه هزار تا حرف بهم میزنه ولی دیگه واقعا دست خودم نبود ولی بعدش انقدر ناراحت شدم تمام بدنم درد میکرد ؛ من سه قلو دارم کنترلشون سخته تو خونه خودمون شبانه روز تنها بهشون میرسم ؛ هر روز خونه تمیز میکنم بچه داری و غذا درست کردن خیلی سخته واقعا و هیچکی هم درکت نمیکنه ؛؛؛؛ همه اینا یه طرف شوهره بد و بی درک و فهم هم یه طرف ؛؛؛؛ شوهره بی شعور باعث میشه این بچه داری که لحظه لحظه ش باید برات شیرین باشه خیلی سخت بشه برات

من فکرمیکردم فقط پناهه ک چندوقته داره پاره ام میکنه😐😐😐

مهوا الان چند روزه هشت اینا بیدار میشه اکه تلاش کنم میخوابه ها ولی نمیخوابونمش
دوباره ۲ تا ۴ میخوابه شبم ۱۰/۵ خوابه
قبلا تا ۱۰ صبح خواب بود ۳ یا ۴ بعد از ظهر هم میخوابید
شب ۱۲ دیگه به بدبختی خواب میرفت

وضع منم مثل تو هر روز تاپیک میزارم میپرن بهم همون بعد از ظهر که میخابه فقط به فکر استراحتت باش نه کار خونه شبا 12 بخابونی تا صبح شاید بخابه

قسم نخور خاهر من بدتر از توام الانم تب کرده بچم