این وضعیت آشپز خونه با هانا ی عزیز😂فعلا تازه شروع کرده
هی دعواش میکردم گیر میدادم می‌دیدم اصلا توجه نمیکنه یه هفته ای میشه دیگه کاریش ندارم چون ایشون کار خودشو انجام میده،
ولی یه چیز خیلی تغییر کرده می‌ره میاد منو میبوسه میگه مامان تو خیلی مهربونی همش میگه خیلی دوست دارم
هم اعصابم در ارمشه هم رابطمون بهتر شده
به هر حال هانا کار خودشو می‌کنه چه حرص بخورم چه سکوت کنم
اینجا الان ماشینشه اینطوری اتاق خواب رو کرده خونه ببین اونجا چه خبره دیگه

عزیزدلم
بچه باید بچگیشو بکنه واسم منم اینطوری

فاز اونایی که دیس لایک کردن چیه! 🤔😂

خدا جان مث پسر منه همه چیم پیدا میشه تو وسایل بازی‌ش پسر منم هرروز همه بالشت‌ها و کوسنارو میاره و خونه درست میکنه از اسباب بازی گرفته تا لوازم تحریر و وسایل آشپزخونه و پیچ گوشتی و آچار همه چی میاره میذاره تو خونش😂

سالن منم همش پر غز اسباب بازیه ...اوایل گیر میدادم دیدم فایده نداره الان هیچ کارشون ندارم ...انگار اصلا اناقشونو دوست ندارن هر جا من باشم میشه اتاق بازیشون

چه خوب
این یعنی حس امنیت بچه پیشت
بعضی وقتها بشین کنارش یا بگو برای منم چایی یا میوه یا غذا درست میکنی خیلی گرسنمه😉😉

وای من فک میکردم مشکل ما اینه.نه من اصلا دعواش نمیکنم یعنی مث تو قبلا کلی اذیت میشدم واذیتش میکردم ولی با چشم بچه نگا کنی دنیای شیرینیه وتوخیال خودشون یه عالم دیگه ای ان ...کار هرروز ماست صب بعد صبونه همه چی رومیریزه تو پزیرایی وعصر جمع میکنم دیگه میره فردا صب 🥴

از همه چی تویی ماشین خیالیش پیدا میشه 😂