در ادامه ی سوزن اسپاینال پاهام کزکز شد بعدش بیحس شدم
پرده رو کشیدن و شروع کردن به برش
حس کردم انگاری یکی داره پوستمو ژیلت میکشه، درحالیکه همون برش جراحی رو داشتن انجام میدادن، بعد ده دقیقه نینی صداش بلند شد و گذاشتنش رو صورتم
بعد منو بردن ریکاوری و نینی رو دیگه ندیدم
تو ریکاوری تو بیحسی دو بار ماساژ شکمی دادن که دومین بار یکم درد داشت چون بیحسی ضعیف شده بود، بعد لرزم شروع شد و بردنم بخش.پمپ درد هم گرفتم

ایجان مبارک باشه عزیزم برای ماهم دعا کن🥹😍❤️

به سلامتی عزیزم قدمش مبارک باشه ان شاالله زیره سایه شما و باباش خوشبخت و عاقبت بخیر بشه ، بنظرم فقط کسایی که خاطره خوب از زایمان دارن باید بیان تعریفش کنن که انرژی مثبتی باشه برا بقیه خانوم ها باردار من اینقدر داخل این برنامه گهواره از خاطره زایمان بد بقیه خوندم که از شدت استرس داخل اتاق عمل حمله پنیک بهم دست داد هم بی حسی از کمر گرفتم هم بیهوش شدم 😬

تهرانی ‌.کدوم بیمارستان رفتی خواهرراضی بودی

بعدش چی .درد داشتی؟؟؟