۱۷ پاسخ

ميتوني سر شيشه رو با قيچي ببري بگي خراب شده ار بس با شيشه خوردي
حالا بايد با ليوان بخوري

سلام عشقم دیروز عکس فرستادی بریم سفر دو روزه موهات مشکی بودن الان رنگ شدن

تو لیوان پاستوریزه بده بهونه کردنی

اگر شیر دوست داره با لیوان بده

وای چه بامزه... مادر پسری چه قشنگ سته لباستون 🥰

عزیزم موهات کراتینه؟

نه اصلا لب نمیزنه

خوش بگذره مریم جون خوبه اونجا بمون سرگرمش کن یادش بره

دختر منم الان تو لیوان میریزم نمیخوره بخاطر شیشه بود که میخورد الان اصلا لب نمیزنه وقتی میارم میگه ماما با شیشه میگم نه بزرگ شدی تو لیوان بخور می‌زاره کنار

من همیشه دوست داشتم یه همچین جایی خونه داشته باشم گاهی برای آرامش گرفتن خوبه دور شدن از مشکلات

انشالله من شیر پاستوریزه میدادم خیلی اذیت شدیم تا یه هفته شبا خواب نداشتیم به حدی بود که شوهرم دیگه می‌گفت بده بخوره آروم شه بخوابیم ولی من تحمل کردم

چ دیر گرفتی

شب اول خیلی جیغ وداد کرد گریه کرد تا سه نخوابید ولی ندادم بعدش هم بهونه گیر شد مثلا روزا با شیشه میخوابید یا س
شبا قبل خواب شیشه واسش حکم قرص خواب داشت هفته اول خیلی اذیت شد خیلی من حتی گریه میکردم بخاطرش پلی الان بعد گذشت 13روز تقریبا گاهی میگه شیشه م کو میگم کلاغ برد واسه بچش دیگه کاری نداره ولی بازم به زبون میاره

منم گرفتم ولی به سختی

از پوشک گرفتی عزیزم

ای جانم چه عکس قشنگی 🥰🥰🥰

دخترمن خیلی وابسته بود خیلی اذیت شدیم الآنم بعد 13روز بازم بهونه میگیره

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۳ سالگی
بچه ها ببینید پسر من خیلی بهم چسبیده است کل روز میگم سعنی واقعا کل روز و ب غیر تایم کارتن ک یکساعت هست و میخواد من باهاش بازی کنم منم از اولم حال نداشتم ولی الانم ب خاطر اوضاع خیلی پرخاشگر و عصبی شدم و اصلا حال بازی کردن ندارم ،امروز بهش گفتم من ده دقیقه یکم دیگه میام پیشت تو برو بازی کن بعد من میام اگه نری بازی کنی منم اصلا نمیام دیگه باور میکنید ۳۵ دقیقه کامل ب من چسبید تکون نخورد از جاش گریه کرد ب دستم چسبید ب پام چسبید منم روی مبل نشسته بودم همش گفت مامانی مامانی ولی یک قدم نرفت سمت اتاقش،الانم ک میخاست بخوابه گفت بازی کنیم بعد بخوابیم چون همیشه یک کلیپ از فیلمای خودش در حد سه چهار دقیقه توی گوشیم میبینه و من صد تا کتاب میخونم تا بخوابه گفتم باشه دکتر بازی میکنیم ولی دیگه بعد باید بخوابی کتاب و گوشی دیگه نمیذارم گفت باشه دکتر بازی کردیم دو باز اون دکتر شد یکبارم من گفتم حالا بخوابیم گفت نه گوشی گوشی بعد کلی کلنجار و اینکه خودت قول دادی بازم براش گوشی گذاشتم در حد سه دقیقه گفتم بخوابیم گفت نه کتاب بخون منم دعواش کردم و داد زدم سرش و کلی گریه کرد و بعد خوابید ب نظرتون اشتباه کردم الان مث سگ پشیمونم ولی واقعا جون ندارم دیگه