من شوهرم خیلی کمک میکنه
منم دست تنهام بااینکه تو بیمارستان همراه هم داشتم فقط خواب بود چند روزه تو بیمارستان بستری بود بازم سر پا بودم الانم چند روزه مریض شدم بازم کسی نیومد خودم نگه میدارم بچه مو
مامانم و شوهرم
نه خواهر من برا سه قلوهامم نداشتم
الانم خودمم با اینکه هنوزم که هنوززم که هنوزه درد دارم شب تا صب بیدار روزم نهایت یه ساعت بتونم چشامو رو هم بزارم شوهرمم که سهمش از بچه داری شده به بوسش کنه و بره همییین ...
واقعا سخته خیلیییی سخته
مم بخاطر شرایطم و کسی نبود نازمو بکشه مجبور شدم از روز اولی ک زایمان کردم بلندشم از جام خودم کارامو بکنم
تا ب امروز ک جیران۱سال و۱ماهشه
خدم شب بیداری هاشو بیدار بودم خدم همه کاراشو میکردم و خدم.......
همه چیزش با خدم بود گاهی کم میارم بخدا
افسرده شدم همش دلم میخاد بمیرم
ولی وختی یادم میاد بچه دارم میگم خدایا
گو
خوردم گفتم منو بکش راحت شم من بمیرم بچم چی میشه.....🖤😪
مادرم چند روز بود رفت بالخره اخرش خودمونونیم و خودمون
منم نداشتم وندارم
نه
منم مثلا خاهرم کمکیم بود
ولی با بچه بازی میکرد موقع گریه کردناش و اروعشو....همش با خدم بود
فقد مثلا توی هر۱۰باری ک من عوضش میکردم خاهرمم ی دور عوضش میکرد
نه عزیزم حتی همون شب توی بیمارستان
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.