دخترم از ۹ -۱۰ ماهگی به بعد یهو اروم شد قبلش یکسره جیغ میزد شبانه روز ولی وقتی راه افتاد دیگه سرگرم شد و کمتر جیغوداد کرد تا همین یک ماه پیش که دوسالگی رو لمس کرد🥴
یعنی این بچه شب میخوابه صبح با یه شخصیت جدید بیدار میشه خیییلی برام عجیبه البته به علاوه کلی جیغ و لجبازی بی دلیل 🫠
قبلا فقط عروسکاشو بوس و ناز میکرد حالا هر روز که بیدار میشه یه چالش باهاشون داره یه روز دعواشون میکنه یه روز به من میگه از زبون فلان عروسک منو دعوا کن تا جوابتو بدم🤣 یه روز بپر بپر میکنه روش یه روز چشم یکیشونو میکنه ….
خلاصه که هر روز یه رفتار عجیب جدید داریم و من هر روز به این فکر میکنم اینایی که دوتا بچه این سنی دارن چیکار میکنن؟ 🤣 دخترمن تو تخیلاتش اون بچه رو نابود میکنه روزی صدبار حتی من گاهی عصبی و حرصی میشم که چرا عروسکتو اینقدر میزنی یا دعواش میکنی🤣
اون روز تلویزیون دوتا بچه کوچیک نشون میداد بهش گفتم نیکا توهم دوست داری نی نی داشته باشیم گفت اره خیلی دوست دارم میخوام بندازمش تو لباسشویی بعدم بذارمش رو رخت اویز بعدم بیارم از رو مبل پرتش کنم🙄😁
این روحیه از یه بچه اروم برام شوکه برانگیزه حالا فکرشو بکن بعضیا بچه اولشونم شیطونه دومی بدنیا میاد فقط میگم خدا بدادتون برسه
من با یدونه رد دادم🥴
شخصیت بچه های شمام هر روز تغییر میکنه ؟ حرفا و کارای عجیب میکنن غیر از لجبازیشون؟

تصویر
۵ پاسخ

وای چقدر تهدیدم از کاراش😂
خدا حفظش کنه براتون
خوب میشه،بچه ها هر روز یه شکلن

حالا من از دخترم میپرسم میگ
بغل کنم
بوس کنم
لالاییش کنم

بچتون دوسالتون این جمله رو گفته عزیزم؟

آره پسر منم خودشو میزنه بعد داد میزنه نزن بی بی رو!!

عزیزدلم😂😂
بچه ها هر روز چالش جدید دارن البته بحران دوسالگی فک کنم برای همه هست🫠

سوال های مرتبط

مامان Ali✨ مامان Ali✨ ۲ سالگی
سلام
من صرفا نه روانشناسم
نه مشاور
من یک مادرم عین همه شما
خانوما اومدم یکی از تجربه های خودم رو بهتون بگم
دوهفته پیش علی به شدت مریض شده بود
علی اصلا دارو نمیخوره هیچ جوره یعنی به هر روشی که فکر کنید
منم عصبی شدم یک بار دیدم تو تب میسوزه و شربتش رو برای بار دهم تف می‌کنه رو فرش
عصبی شدم خدا از گناهم بگذره ،خون جلو چشمام رو گرفت
جیغ های وحشتناکی می‌کشیدم و به زور شربتت رو میخواستم بریزم تو حلق بچه
عین یک شیطان واقعی
درحالی که علی داشت از شدت گریه نفس نفس میزد و اشک های خودمم می‌ریخت
اما خیلی عصبی شده بودم
هرجور که بود باید شربت رو میدادم
بچه‌تا نیم ساعت دل میزد
بعد اون ماجرا پسر من عصبی شد
تو خواب گریه میکرد گاهی
جیغ های وحشتناکی میکشید
قبلش آخه من حتی یک بارم سرش داد نزده بودم
بازم خدا رحم کرد دستم روش بلند نشد وگرنه خودم رو نمیبخشیدم هیچ جوره
آقا سرتون رو به درد نیارم
خلاصه خدا رحم کرد که الان اون رفتار ها از سرش افتاد
روی صحبتم با کسایی هست که با بچه بدرفتاری میکنن
یا خدایی نکرده میزنن
بخدا بچه خیلی خیلی آسیب میبینه
شنیدم که هر جیغی که مادر سر بچه بکشه باعث میشه سلول های خاکستری مغز بچه از بین بره
توروخدا خودمون رو کنترل کنیم
اینا هنوز بچه ان هیچی نمی‌فهمن
واقعا گناه دارن طبق تجربه خودم البته
هر رفتاری که ما نشون بدیم رو بچه ها تاثیر می‌ذاره
بخدا یادش میفتم بغضی میشم
خلاصه که اینطور ♥️
مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامان جونیا خوبین گل هاتون خوبن؟
میخواستم از تجربه از شیر گرفتن مهراد براتون بگم اصلا فک نمی‌کردم انقد آسون و راحت باشه، با مشورت دکترش شیر تدریجی قطع کردم چون به شدت وابسته بود اینطوری که چند روز اول ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر به هیچ وجه بهش شیر ندادم بعدش کردم ۱۰ تا ۱۲ و ۴ تا ۶ تا چند روز تا میومد سرگرمش میکردم به شدت شیر شب وابسته بود گذاشتم بخوره اصلا سختگیری نکردم بعد چند وقت دیدم واسه شیر شب بیدار نمیشه تا دمه صبح ولی از صبح تا بیدار شدنش خیلی می‌گفت بده، بعد دیدم الان بهترین فرصت که شب بیدار نمیشه روز هم به تدریج کم شده از داروخانه تلخک گرفتم یه بار زدم تا اومد بخوره دید اون مزه رو دیگه نمیده رفت دوباره یه ساعت بعد دید ای بابا اون ممه رو لولو برده همین و تمام فقط روز بعدش صبح طبق عادت بیدار شد براش یه شعر خوندم خوابید هیچی هم بهش ندادم که خواب از سرش بپره، یه مامانی چند وقت پیش بهم گفت صبر کن اصرار به گرفتن نکن به وقتش میفهمی خودش دیگه میل نداره و همین شد به زور ازش نگرفتم. امیدوارم همه مامانایی که تو این مرحله هستن به راحتی و آرامش بگذرونن
ترک شیر مادر 25 ماه و ۲ روز