پسرم کلا عادت داره شبا من بخوابونمش
چند شبیه هی میگه بابا
گریه میکنه میره خودشو میندازه بغل باباش
بعد رو پا میخوابه دیگه دوساعت طول میکشه تا همینجورئ خوآبش ببره
امشب خلمون کرد
هی خودشو کوبید ب باباش اون بیچارم صب باید ۵ پاشه بره سرکار
هی پاشد از خواب
مگه میتونستم بهش دست بزنم؟ جیییغ میزد که بره بغل باباش نه خودش میخوابید ن میذاشت اون بیچاره بخوابه
آخرش همسرم کفری شد کلا پاشد از خواب به من گفت تو برو بیرون از اتاق من میخوابونمش
منم اومدم تو هال پذیرایی نشستم پسرم یکم پشت سرم گریه کرد در حد چند ثانیه
بعدش دیگه کلا ساکت شد
هی میخوام برم سر بزنم میگم نکنه تازه داره خوابش میگیره من برم باز پاشه دیونم کنه
اهان یادم رفت بگم از یه رب به یازده رفتیم بخوابیم یعنی یک ساااااعتهههههه
یبارم پی پی کرد این وسطا🥴🥴

ولشون کن بگیر بخواب پذیرایی 🤣

برعکس دختر من که فقط با من می‌خوابه اسم لالا میاد می‌چسبه به من که نکنه بابتش ببرتش بخوابونتش همش میگه ماما ماما یعنی با مامان میرم🫠

حالا رفتی دیدی؟خوابیده؟
دختر منم امشب تشکشو برداشت برد انداخت رو تخت کنار باباش
یه ۵ دقیقه ای میشه ساکتم هست کاملا
حالا نمیدونم فیلمشه یا داره خوابش میبره🤣

فعلا بیخیالشون شو
بزار یه شب هم پدر و پسری بخابن

خب مخفیانه از تو سوراخ قفل نگاه کن نرو داخل