۱۴ پاسخ

من تلخک زدم یبار ک خورد دیدم تلخه انداخت اونجا دیگ لب نزد

منم دخترم‌خیلی وابسته بود چند روز اول هم خیلی خیلی اذییت شد ولی خب کنار اومد
ما باهم دیگه رفتیم بیرون خونه دخترم خودش پستونکش پرت کرد ک پیشی بخوره و من داستانشو گفته بودم ک پیشی خیلی کوجولوعه و پستونک نداره که بخوره ولی تو دیگه خانوم شدی و فلان و دندونات خراب میشه موفق شدیم ک خودش بندازه برا پیشی و چند روز و شب اول خیلی خیلی سخت بود و اون لحضه هم ک خودش انداخت پستونکو من فیلم‌گرفتم ک هربار بهونه گرفت ببینه ک خودش داده
حتی هی میگفت بریم داروخونه بخریم
که مسئول داروخونه هم الکی گفت بهش مال کوچولوهاس و شما بزرگ شدی دیگ با این قضیه کنار اومد
من ک خیلی خیللللللللی راضیم ک گرفتمش با این روش چون هم داستانی بود هم خودش دخیل بود راحتترش کرد چون خیلی وابسنه بود

خیلی دوست داشتم بگیره پسرم تو کوچیکی نگرفت اصلن

دختر من 2تا 2تا میخورد ولی من 23 ماهگی گرفتم از جلوگیری چشمش برداشتم 1هفته بهونه گرفت ولی عادت کرد

پسر منم وابسته بود سرشو قیچی کردم بیخیال شد دو شب بهونه گرف تموم شد دیگ از ۲ سالگی نمیخورخ

من قبل دوسالگی گرفتم سرشو قیچی کردم مک میزد یکم گریه میکرد بهش میگفتم می میت خراب شده دیگه پول نداریم بخریم این هک شد تو مغزش مک میزد خودش میگفت دیگه پول نداریم بخریم فقط چند شب اول شبا قبل خواب یکی سالم ولی سایز کوچیک میدادم مک میزد وخوابش می‌میبرد برمیداشتم چند دو سه روز یه حال مریضی داشت ولی خداروشکر تموم شد دلت نسوزه گریه میکنه باهاش حرف بزن وسرگرمش کن کل روز سرگرم باشه سمتش نمیره

ببین باید تحمل کنی اون گریه هاشو دیگه

میبینی زیاد بی تابی میکنه ببرش خانه بازی پارکی جایی

تا سه روز سخته برای هردوتاتون
اما بعدش راحت میشید

من نوکشو قیچی کردم، فقط دوبار موقع خوابیدن لج کرد بعد دیگه خوب شد البته دخترم ۱۵ ماهش بود

اول تو طول روز به هیچ وجه بهش نده اصلا فقط موقع خواب بعد یکم از سرشو قیچی کن وبزار جلوچشمش باشه توم عادی رفتار کن گریه کرد واینا بگو آه مادر من چه میدونم خودت کردی همینجوری بوده بگیرش ولم کن انگار تو اصلا اینکارو نکردی طبیعی رفتار کن روز بعدش یکم دیگه قیچی کن تا وقتی نمیگیره دیگه

من قیچی کردم فایده نداشت سر پستونک یه کم فلفل شدم وقتی خورد دهنش تند شد دیگه نخورد گفت تنده

قطره بزن تلخ بشه سرش

من هر کاری کردم از روش روانشناسی وعلمی نشد دختر منم خیلی وابسته بود مخصوصا بعد باز باردار شده بچه دوم اومد وابستگی بیشتر شد ولی تنها راهش تلخک بود

اصلا ربطی به حرف زدن نداره پسر من لب به پستونک نزده هنوز حرف نمیزنه فقط چند تا کلمه میگه

قبل ۲ سالگی خیلی راحت تر بود الان سخت شده کارت
من یه ذره یه ذره قیچی میکردم هر چند روز یه بار
خودش دید سخته و تف می‌ره توش بدش اومد کمتر گذاشت دهنش دیگه زده شد و قایم کردم تموم شد

سوال های مرتبط

مامان ervin مامان ervin ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز، پسرم خیلی لجباز سده، گازم میگیره سدیدا وقتی از خطر دورش میکنم، وسیله پرت میکنه تو ثورتم اگه یک ذره باب میلش رفتار نکنم، شیر خودمو خورده از اول پستونک و شیشه شیر نگرفته، الان موقع خواب خیلی بی قراری میکنه با اینکه سدیدا خوابش میاد نمیخوابه و خودشو از بالا پرت میکنه پایین و کارای عجیب و غریب میکنه که اذیت کنه و بری بگیریش، دوست داره توی یه پارچه دو طرفشو بگیریم و تکونش بدیم، منم تو خونه تنهام یک طرف دیوار سوراخ کردیم و طناب زدم و تکنش میدیم سمت دیگش رو خودم با دست میگیرم دیگه گردن و کمر نمونده برام، تا خواب میره میخوام بزارمش پایین بیدار میشه و گریه میکنه میگه تکونم بده، امشب کلی تکونش دادم خواب رفت توی یه مرحله گذاستم زمین دوباره گریه کرد دیگه نتونستم خودسو ایستاده از پشن سر انداخت زمین جوری طرس خورد که رنگ. صورتش سفید شد و نفسش بر نمیگشت، مردم واقعا، الان نگرانم نکنه مشکلی براش پیش اومده؟؟ چیکار کنم با تین بچه؟؟ تو رو خدا منو راهنمایی کنید