یه راهنمایی لطفاً منی که پدرشوهرم حتی یه کلمه با من حرف نمیزنه حتی زایمان کردم ن آمد پیشم نه تبریک گفت هیچی
وقتی میرم خونه خودم مادر شوهرم هی میاد بچه رو میخاد میگه تو بشین کار هاتو بکن نیا من ببرمش باباش بچه رو ببینه یعنی پدر شوهرم خیلی متنفرم ازشون یه بلاهایی سرم آوردن چه پرو آن خودمو نمیخان ولی بچمو میخان میگن مال تو نیست مال پسرمه بچه پسرمه

من به هیچکس اجازه نمیدم بچم رو بدون من جایی ببره حتی شوهرم
از همین اول سفت و سخت حرفت رو بزن که بزرگتر بشه واقعا اذیت میشی

بذار ببرن
حرص نخور
چند بار با اشتیاق بده بگو اره ببرید به کارام برسم
اونوقت مادرشوهرت از لج هم که شده دیگه نمیاد سراغش

از الان بگم تربیت بچه از دستت رفت اونایی که با خانواده شوهر تو یع جا زندگی میکنن و بچه اینجوری میره میاد رسما تربیت بچه دوگانه میشه و اصلا تربیت خوبی نداره چون هر کی یع چیزی یادش میده تو فامیل دیدم که میگم ولی تا وقتی که بینتون دیوار نباشه کاریشم متاسفانه نمیشه کرد

منم با مادرشوهرم تو یه ساختمانیم ولی من بهش نمیدم بچه رو ببره میاد یکم بوسش میکنه میره اگه بگه بده ببرم میگم نه سرده سرما میخوره حوصله ندارم بچه رو مریض ‌کنین بیارین دیگه چیزی نمیگه شوهرمم کلا حق نداره تو بچه‌ داری من دخالت کنه چون میدونه یچیزی بشه ولش نمیکنم😂😂

بگو اره بیا ببرش من که از خدامه زحمتم کم میشه بعد دیگه واسه اینکه زحمتت کم نشه نمیبرنش🤣🤣ادما واقعا کسخلن

مگه پسرشون زاییده این چ حرفیه بچه برا پدر و مادر

عزیزم با شوهرت حرف بزن بگو اینبار بهشون میگم خودم میارم یا نمیذارم ببرین ،شوهرت رو در جریان بذار اول تا اگه به اون گفتن بهت چیزی نگه ،دیگه نذار ببره

بگو هر وقت خودم اومدم میارمش دوست ندارم بچم بدون من جایی باشه
من اصلا نمیتونم تحمل کنم حتی مادر شوهرم میاد خونمون یکم زیادی بچه رو میگیره حالم بد میشه ازش میگیرمش میگم خودم کاراشو میتونم انجام بدم

مث منی

بنظر من اینا فقط دارن لج میکنن من به مادرشوهرم گفتم هراز گاهی بیا بچه رو نکه دار منم غذا بپزم یا ب کارام برسم کلا زنگم نمیزنه چه برسه بیاد