بهتر پامو از زندگی شوهرم و مادرش بکشم کنار ، از وقتی بچم بدنیا اومده انگار اونا مادر و پدر بچه ان من غریبه💔میخواییم بچه رو ببریم دکتر یا بهداشت جلوتر از من اماده میشه میاد دم در وایمیسته هی به شوهرم زنگ میزنه زنت بلد نیست بچه رو درست بغل بگیره و فلان هی میاد میگه چرا شیرخشک میدی ، هی میگه اینجوری کن بچتو اونجوری نکن شوهرمم میاد عصبانی میشه که چرا مامانم گفت اونجوری نکردی💔واقعا میخوام خودمو بکشم از بدو زایمان زجرم داده با رفتار ها و کارا و دخالت هاش دیگه نمیکشم ، امروز به شوهرم زنگ زده میگه فلان شیرخشک رو ندین به بچه اونی که من میگمو بدید اون خوبه انگار دکتره ، به شوهرم میگم بریم دکتر اطفال نگاش کنه بگه میگه نه مامانم هر چی میگه اونو بکنیم

متاسفانه مشکلت مادر شوهر نیست
مشکل شوهرته ک غلام حلقه ب گوششه

این مشکل اکثر زوج های ایرانیه بعد تولد بچه ..با شوهرت مهربون باش و کم کم با زبون نرم درست میشه ولی مادرشوهرت هرچی گفت بگو باشه و انجام نده چون اگه بفهمه مخالفت میکنی بدتر میشه

امان از دست مادرشوهرا

ببین اگه بچه اولته گوش کن ب حرف مادر شوهرت،دیه نوشه صلاحشو میخواد بد که نمیخواد ،تو‌هنوز تجربه نداری ،بچه هم که مثل برک گل ظریفه و یکی کمکت کنه و بلد باشه خوبه

دیشب مادرشوهرم اومد کمک من، باورت میشه ۱۲ شب رفت تو اتاق درو بست خوابید تا صبح!!! من و شوهرمم تا صبح بالاسر بچه بودیم و نخوابیدیم🫥

دقیقا کارای مادرشوهر منو می‌کنه 😂🤦🥲جاریم قبل من زایمان کرد هر‌جا میرن این زود تر حاضر میشه می‌ره جلو ماشین میشینه انگار نه انگار بچه مال یکی دیگست مادرش یکی دیگه ست برا منم که تا دلت بخواد از الان تایین تکلیف می‌کنه

وای خدا چه سخت! به نرمی کم‌کم به شوهرت حالی کن که اولین تجربه‌ی مادریته و دلت مبخواد خودت کاراتو انجام بدی..
اگه رک مخالفت کنی شوهرت بدتر میکنه🥲

اکثرن این مشکلو داریم.تا یه تایمی اینطوریه کم کم خودش خسته میشه،واسه منم اینطوری بود،فکر میکنن چون بزرگترن تجربه دارن ولی تو هیچی نمیدونی در صورتی که الان با زمان اونا خیلی فرق کرده.یه سری چیزارم بزار پای مادربزرگ بودن نسبت به نوش،حساس نباش چون اونجوری هم خودت بیشتر اذیت میشی هم اون بدتر میکنه،از نینیت لذت ببر.شوهرتم با زبون مهربون بکش طرف خودت.این روزاهم میگذره انشالله.منم دقیقا این رویارویی گذروندم ولی بعدش پشیمون بودم که چرا انقدر خودمو اذیت کردم.

مادرشوهر من تو ۷ روزی بچم اکد فقط دید رفت دیگه نیست یه بار از قصد گفتم بچم پوشک نداره حتی نگفت بخرم یا حال بچمو زنگ نزده بپرسه تو این چند وقت فقط یه بار امد
حتی شوهرمم پر کرد که چرا هر روز میایی خونه مادرزنت اخه من خونه مامانم میمونم
اصلا حوصله هیکدومشونو ندارم

مادر شوهر منم هنوز بچه ها به دنیا نیومده میگه هر جا خواستی بری منم با شما میام یکی رو من بر میدارم یکی رو تو. دیوونم کرده 🤕☹️

زندگی اکثر ایرانیا همینه خواهر تنها نیستی🥴
میخوان از همه چی ایراد بگیرن
منم چپ برم راست برم مادرشوهرم میخواد فقط یه بهونه پیدا کنه سر چیزای کوچیک ازم ایراد بگیره و بگه تو هیچی بلد نیستی و بچه ای

امان از دست شوهرایی که پشت همسرشون نیستن
مادر شوهرت تقصیری نداره اون شخصیتش اونجوریه متاسفانه
باید شوهرت پشتت باشه
سعی کن باهاش حرف بزنی و از ناراحتیت بگو و متوجهش کن تو چه شرایطی هستی
باید هواسش به شما و بچه باشه و اولویت شما هستید

منم باهاش زندگی میکنم خستم کرده هروز کارم گریه هس نمیدونم کجا برم دردمو به کی بگم خستم دیگه همش دعوا میندازه😭