سلام مامانا
الان همسایه روبروییم ک مجرده خانومه پسر ۷ ۸ ساله داره ک گاهی باپسرم بازی میکنن درمون زد گفت یه زحمتی دارم
فردا صبح بچمو از ۸ صبح میخام بزارم پیش شما. ک ۱۲ سرویس مددسش بیاد دنبالش... خودش شاغل
منم نمیخاستم روش زمین بزنم قبول کردم
اون تایم‌پسرمن خوابه هردوشون..
موندم چی بگم

چه اشکال داره اگه آدم بتونه یه قدم خیر واسه یکی برداره

به نظرم الانم دیر نشده برو محترمانه بهش بگو شرمنده همسرم اجازه نداد میگه مسئولیته خدای نکرده اتفاقی بیفته دست تنها با دوتا بچه نمیتونی کاری بکنی، یا بهش پیام بده خجالت میکشی رودر رو بگی

بروبهش بگویه کاری واسم پیشم اومده فرداخونه نیستم ولش کن هی میخادبیارش دیگه خونت.میگی بوتم راه نداده خونشون توچرابله بگی ب درخواست هاش

اگه اصلا دلت راضی نیست که فردا بیاد برو بگو عمم حالش بد شده باید فردا برم پیشش ببخشید نمیتونم از بچه هات مراقبت کنم ، یا بگو باید بچه هامو صبح ببرم بهداشت نمیتونم بچتو نگه دارم ، و سری بعد اگه بازم خواست بگو همسرم اصلا اجازه نمیده و این تایم ۸ صبح ما هممون خوابیم

یک‌راست بگو بهم زنگ زدن باید فردا برم خونه یکی از اقوام که مریضه ازش مراقبت کنم کسیو نداره من باید برم

عادتش نشه حالا اشکال نداره ی بار

خب شرایط نداشتی قبول نمی‌کردی عزیزم
خیلی خوبه آدم بتونه گره ای ازکارکسی باز کنه ولی امانت خیلی سخته عزیزم حالا ان شالله که فردا مشکلی پیش نمیاد وبه سلامتی میگذره ولی کلا امانت هیچ کسوقبول نکن

خب باید بود میگفتی شرمنده من مسئولیت قبول نمیکنم شوهرم اجازه نمیده.بچه هامم اون تایم خوابن

پسرش خیلی شیطون وانقدر پرحرفه ک هروقت میادخونمون ا ئلمان اصلا نمیتونه بخابه.. فردا کارم زاره از ۸ صبح