۱۰ پاسخ

پدرشوهر منم اون روز میگف هانا موتورش داره کوچیک میشه تا عید بازی کنه بعد بزاره برای بچه بعدی یعنی بچه دوم دیگه بیارید سال دیگه،شوهرمم درجا گفت ازین خبرا نیست فعلا

حرص نخوری جلوشون لبخند بزن بگو چشم یه حالت تمسخر که نشستم تو بگی فقط

بگو چشم عباس آقا,😂
کار خودتو بکن والا

واییییی به اونا چ مادرشوهر من درباره همه چی نظر میده دخالت می‌کنه ولی این یکیو فک کنم جرعت نداره

خوشبحال خودم کلا هیچ رفت وامدی ندارم باهاشون حتی دعوت هم میکنن نمیرم فقط ماهی یه بار میان ازدم در حیاط همتارو میبرن چندساعتی باز میارن اصلا نه چشم بگو نه حرص بخور ولشون کن

مادر شوهرم میگه بچه یدونه نمیشه منم گفتم نه که خیلی کمکم کردی سر این چه لحاظ مالی چ کمک جال بودی

تو چرا فکر میکنی به حرفاش؟چرا حرص میخوری؟شوهر من ۸سال ازم بزرگتره از دوران نامزدی هی بهم میگفت بچه دارشید سنش میره بالا و اینامن ۲۴سالم بود،هی گفت من هی توجیحش میکردم خواهرشوهر بزرگتره اشاره میکرد که یعنی نیارید🤣اوایل حرص میخوردم،شوهرم میگفت ولش کن بابا بگو چشم پشم🤣،بعد دیدم راست میگه چون بیشتر شوهرم دوست نداشت بچه داشتخ باشیم از یجایی به بعد گفتم شوهرم دوست نداره و مینداختم گردن شوهرمو اونم ادامشو میرفت و دیدن خبری نیست بیخیال شدن🤣خلاصه توام چشم پشم کن چرا اصلا حرفاشونو جدی میگیری،من خیلی وقته کلا خانواده همسرمو جدی نمیگیرم توی هیچ مسئله ای شوهرمم به این باور رسیده،درکل اونا ادمای خوبی هستن و کلا دخالت کمه و بیشتر احترام برقراره

برعکس مادرشوهر من همش میگه یه دونه بسه دیگه نیاری این یه دونه رو به سرانجام برسونید

حالا مادرشوهر من میگه بسه دیگه همین یکی بچه نیاریا😂😂😂😂

بگووو که جوابشو دادی

سوال های مرتبط

مامان محیا(زندگی) مامان محیا(زندگی) ۱ سالگی
امشب همسری فیلش یاد هندوستان کرده میگه بچه دوم رو بیاریم 😑 نمیدونم کی مغزش رو شستشو داده که بچه ات از آب و گل دراومده الان نیاز به همبازی داره نمیدونم دچار افسردگی میشه در آینده تک و تنها میمونه، اینقدر حرف زد ها خیلی هاش یادم رفت میگم من اصلا به بچه فکر نمی‌کنم نظرم به تک فرزندی هستش چون نه روحی نه جسمی اصلا آمادگی اش رو ندارم برگشته میگه به نظر تو نیس که فقط این زندگی دوتامون هستش😒 چون تک و تنها دست تنها بچه بزرگ میکنم واقعا سخته من تازه چند وقتی هس که شب ها میتونم راحت بخوابم در طول روز اینقدر کار و فشار روانی رم هستش که شب از بدن درد و فکر و خیال خوابم نمی‌بره ،خودشم اصلااااااا کمک نمیکنه تو بچه داری مثلا میگم اون شیشه رو بشور بده بهم میگه من نمیتونم خودت پاشو، در این حد هستش، الان آقا میگه بچه منم گفتم بیا👍 خیلی تو این یدونه بهم کمک میکنی و کمک دستم هستی که فکر بعدی افتادی! خلاصه اون گفت من قبول نکردم دعوا شد و قهر کرده الان 😒