من دیشب ساعت 10شب بلاخره زایمان طبیعی کردم اما خیلی بد بود
از روز قبل کیسه ابم پاره شد آب دور بچه هم خیلی زیاد بود هی منو نگه داشتن گفتن بمون بیشتر بشه ابریزیت منو تو زایشگاه بستری کردن با دهانه رحم یک سانت وابریزش شدید اون شب فقط انتی بیوتیک زدن از صبحش ساعت 7 امپول فشار شروع کردن منم ماما خصوصی گرفتم دردام حدود ساعت 10 صبح داشتن مرتب میشدن بازم با دهانه رحم یک سانت دردام اول پنج دقیقه ای بعدش چهار بعدش سه تا رسید به یک دقیقه بازم دهانه رحمم یک سانت بود اون لحظه قشنگ داشتم جر میخوردم کیسه ابمم هر لحظه بیشتر پاره میشه واب میومد از ساعت 6عصر دیگه علنا جیغ بنفش می‌کشیدم بازم دهانه رحم تغییر نمی‌کرد از بس معاینه کردن شدم دو سانت ماما خصوصی خیلی کمکم کرد به سه سانت رسیدم اما دردش غیر قابل گفتنه هر لحظه تا مرز بیهوشی میرفتم وبرمیگشتم واقعا انگار کل استخون های بدنم داشت خورد میشد اینجا کیسه آب دیگه تقریباً نصفش اومده بود ریخته بود منم از درد به خودم میپیچیدم هر لحظه فکر میکردم کامل مردم دوباره زنده میشدم واقعا طبیعی وحشتناک بود اخرشم اونقدر زور زدم تا سر بچه بیاد بیرون خودم جر خوردم بازم دردام تموم نمیشد هنوز درد جفت بیاره بیرون بخیه بزنه محکم شکمم فشار میدادن هر چی مونده بیاد بیرون مثل یه کابوس بود همه به خاطر دختر کوچولوم تحمل کردم

۲۵ پاسخ

مبارک باشه ولی دل اونایی که خودشون استرس زایمان دارن رو داری خالی میکنی.اینم بدون که هر بدن با بدن دیگه فرق داره اینجوری میگی همه فک میکنن خودشونم همین میشن.امیدوارم زودتر سرپا شی

برای همینه همیشه از زایمان طبیعی متنفر بودم
به سلامتی عزیزم مبارک باشه❤️

هعی خواهرررر جر خوردن گفتن تا دیدن خیلی حرف متنفرم از طبیعی میدونی کجاش همونجای ک دکترای وحشی و ماماها فقط دست می کنن تو بدن آدم همونجاش بددع

اخ عزیزم بگردم الهی خیلی اذیت شدی که
نینیت مبارکه ایشالا بسلامتی خوش قدم باشه

خب بازم خداراشکر خودت و بچت سالم هستین این دردها فراموش میشه

چرا اپیدورال نگرفتی!

تقریبا سختی های شما رو کشیدم منتهی یه شب کلا آب رفت درد مصنوعی بهم وارد می کردن شب بعدش دردام فاصله ش کمتر از یه دقیقه بود...آخر هم سزارین شدم سه سانت بیشتر باز نشدم...ضربان قلب بچه بالا پایین شد
درد هر دو زایمان رو خلاصه کشیدم

خدا رو شکر همه چی به خیر و خوشی به انجام رسیده و صحیح و سالم هستی و کوچولوت هم سالمه خدا رو شکر.
ان شالله زودتر خوب شی و بچه ات زیر سایه پدر و مادر بزرگ شه

ای جانم،دقیقا حال و هوای منو توصیف کردی عزیزم.قدم نو رسیده مبارک.💖💖

الهی بگردم عزیزم ، ایشالا نی نی خوش قدم باشه

آفرین ب تو مادر قوی هستی

هم اون دکتری ک این همه رفتم پیشش ولی راضی نشد بیاد بالاسرم خداازش نگذره

من ازساعت8شب امپول فشار زدن تا4نیم صبح درد طبیعی کشیدم هرکاری کردم نشد طبیعی بیارم دیگه سزارین اورژانسی شدم درددوتاش کشیدم

آخی بله طبیعی همینه دیگه قابل پیش بینی نیس چطوری بشه
قدمش مبارک باشه و زیر سایه پدر مادرش بخوشی بزرگ شه 🌹❣️

منم دقیقا همینجوری شدم ‌.ولی مامایی ک پیش من بود همیشه نفرین میکنم خیلی بداخلاق خیلی بی وجدان بود

وزنش چقدر بود؟

ماما همراهت کی بود

چقد سخت زایمان کردی منم هنوز درد ندارم خیلیم استرس دارم برام دعا کن زایمان راحتی داشته باشم چند هفته زایمان کردی؟؟

مبارکه عزیزم ساعت چند زایمان کردی

آخ خیلی بدع زایمان
من زایمانم طبعی بود ولی دهانه رحمم تا ۱۱ سانت باز شد
ولی سختی زایمانم این بود ک از جفت موند
بردنم اتاق عمل واییی یادم میاد بدنم لرز میگیرع

اخ درد بدتراز درد زایمان طبیعی ندیدم🥲🥲🥲🥲

مبارکه عزیزم
منم زایمانم طبیعیه
ولی الان با پیامت کلی استرس گرفتم و تموم بدنم میلرزه🙄

اخی عزیززم تبریک میگم انشالله قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون 😍🌸

خسته نباشی گلم
قدمش خیر
با وجود همه ی سختیاش ارزششو داره
به خوشی بزرگش کنی الهی

با اپیدورال بودی؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۶ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 ۶ ماهگی
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم
مامان جوجه🥰 مامان جوجه🥰 ۱ ماهگی
پارت دو
تا شب همش درد ها بیشتر میشد آخر شب یه قرص بهم داد گذاشتم زیر زبونم یه ساعت آروم شدم باز دردام شروع شدن بدتر از قبل ساعت پنج صبح یه تیکه خون ازم اومد حالت لخته که میگفتن شوک زایمانه دهانه رحم هنوز شده بود یه سانت و نیم یه عالمه آناناس خوردم برای باز شدن دهانه رحم حتی بچه هم اومده بود پایین ولی دهانه باز نمیشد دیگ ساعت هفت صبح یه ماما اومد گفت باهام همکاری کن من کیسه ابت رو پاره کنم شبش اون ماماهای دیگ هر کار کردن نتونستن پاره کنن شده بودم دو سانت دیگ اول بهم آمپول فشار توی سرم زدن بعد یه ساعت اومد با یه سوزن کیسه آب رو پاره کرد همه جا پر از آب و کمی خون شده بود کمی شکمم خالی شد همون موقع رفت پایین دیگ باز معاینه تحریکی کرد بزور شدم سه سانت دیگ از درد شدید و بیخوابی اینا زدم زیر گریه که بهم ایپدورال بزنن میگفتن باید برسی چهار سانت تا ایپدورال بزنیم از بس درد داشتم دکترم دلش سوخت بهم زد با همون سه سانت بعد یه خانمه اونجا بود دهانه رحمش هشت سانت بود خیلی راحت اصلا انگار نه انگار بعدش نه سانت شد ایپدورال زد بعد ایپدورالی که بهم زدن گفت یه ساعت استراحت کن موقع زایمان بتونی زور بزنی
مامان نیکی✨️🐣 مامان نیکی✨️🐣 ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی/پارت اول

من ۳۸ هفته و ۱ روز کیسه آبم یهو پاره شد ساعت ۹ شب بستری شدم با دهانه رحم ۱ سانت و بدون درد
همه ماماها و ماماهمراهم میگفتن تو تا یک روز دیگه(۲۴ساعت) هم زایمان نمیکنی چون نه درد داری نه دهانه رحمت باز شده
همون اول هم دکتر شیفت معاینه کرد لگن‌مو خیلی راضی بود گفت لگنت عالیه برا طبیعی
خلاصه بستری شدم اولش درد نداشتم ماماها میگفتن باید آمپول فشار بزنی تا دردات شروع بشه ولی بعد نیم ساعت دردام شروع شد در کمال تعجب هر ده دقیقه!در حد یک دقیقه درد داشتم
در عرض نیم ساعت دردام شد هر چهار/پنج دقیقه مامایی که امپول فشار آورد بزنه گفتم هر ۴ دقیقه درد دارم کلا منصرف شد آمپولو برگردوند.اینجا حدودا ساعت ۱ و ۲ شب بود
دیگه دردام همون ۴ دقیقه بود ولی هم شدتش بیشتر شده بود هم تایم بیشتری طول می‌کشید.دوباره معاینه شدم رسیده بودم به ۵ ۶سانت(کرک و پر کل بچه‌های شیفت ریخته بود)خیلی شدت دردام زیاد بود که درخواست بی‌دردی کردم ساعت ۳ شب
بی‌دردی از دست گرفتم و سرعت پیشرفتم بیشتر شد و تحمل دردام راحت‌تر
اینجا دیگه کم کم احساس فشار هم میکردم هرچی جلو رفتم درد نداشتم احساس فشارم بیشتر می‌شد ساعت یه ربع به چهار دوباره معاینه شدم و گفتن فولی!!!حالا هر وقت احساس فشار کردی زور بزن اگه خوب زور بزنی ده دقیقه‌ای بچه به دنیا میاد
و راس ساعت ۴ نی‌نی رو گذاشتن روی شکمم!
کلللل پروسه زایمان من از ۱سانت تا ۱۰ سانت ۷ساعت طول کشید چیزی حدود ۱۷ ساعت کمتر از اونی که همه انتظارشو داشتن :)))

پ.ن:تاپینگ بعدی راز موفقیت رو میگم!😁
مامان ماهورا مامان ماهورا ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
سلام مامانا
من سه شنبه صبح رفتم بیمارستان که بگم ۴۰ هفته‌م تموم شده کی بستری میکنن..اونا اصرار داشتن که تا پایان ۴۱ باید صبر کنم..ولی من خیلی کلافه و خسته شده بودم از همه تلاش‌هایی که کردم..آشنا پیدا کردیم گفتن بستری میکنن..دیگه ساعت ۱۰ و نیم صبح با دهانه رحم ۲ سانت و بدون درد بستری شدم.گفتن باید بشم ۳ سانت تا سوزن فشار بزنن..هر ۴ ساعت بهم قرص زیرزبونی دادن خیلی خسته کننده بود چون بیکار بودم و مجبور بودم روی تخت بمونم ۱۲ ساعت طول کشید و واقعا کلافه کننده بود تو یک اتاق تک و تنها و بیکار..
بالاخره ساعت ۱۱ شب شدم سه سانت ولی تو معاینه ها میگفتن لگن عالیه دهانه رحم عالیه و این بهم انگیزه میداد.این بین یذرره درد پریددی خفیف هم داشتن بخاطر قرصا
خلاصه ساعت ۱۱ امپول فشار تو سرم شروع شد..ساعت ۱۱ونیم کیسه آبم خود به خود پاره شد و من‌همچنان درد خیلی خفیف داشتم...ساعت ۱۲ یک هووویی دردام شروع شد و شدییید دقیقا هر ۱ دقیقه میگرفتن..اولش به روم نیاوردم انرژیم حفظ کردم نفس عمیق میکشیدم.ولی خیلی خیلی غیرقابل تحمل بود واقعا بدون درد رفتن و امپول فشار رو به کسی پیشنهاد نمیدم..
مامان گل🌸 مامان گل🌸 ۳ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی
مامان نیلا مامان نیلا ۳ ماهگی