دیگه توبه کردم جلوی مادر شوهرم به بچم غذا بدم..شده به بچم گشنگی میدم و میارمش هرروز تو اتاقمون وای دیگه جلوش به دخترم غذا نمیدم..هروقت جلوش دو تا لقمه بیشتر خورده که بخاطر فعالیت شدیدش بوده و بیشتر گرسنه می‌شده دیگه از اونور از جونم در اومده...یا همون لحظه بالا میاره یا بعدش
امشب ساعت۶.۷ شام به دخترم یکی و نصفی اسنک خونگی دادم مواد تازه و. بعد اون هم چیزی نخورده تا ۱۲ شب قبل خواب گفت نون و پنیر می‌خوام...یعنی الان ۱. ساعتها گریه و ناله و استفراغ 😐😐 از جونش در اومد بچم...با اینکه چندشب پیش شام بیرون بودیم و فست فود هم بود دیگه اونجا من استرس که نکنه بالا بیاره ولی هیچیش نشد چون اونجا بخاطر گشنگی زیاد بیشتر از حد عادی خودش خورد ...
آدم به این چشم شوری ندیده بودم به خدا که نتونه غذا خوردن نوع اش ببینه ..چون وقتی داشت نون و پنیر میخورد می‌گفت چقدر میخوره چقدر غذا میدی بهش😒 حالا خوبه بچه من بدغذاست و چیزی. نمیخوره..کم پیش میاد کامل و خوب بخوره

اعتقاد ندارم به چشم شوری


گرشا گریه کنه بالا میاره،از دکترش پرسیدم گفت علتش همون رفلاکس نوزادی

اصلا این چیزارو قبول ندارم

وااااای.واسه منم دقیقااا همین اتفاق افتاده.قشنگگ حرفتو درک میکنم.جلو مادرشوهرم غذا به بچم دادم.بعد از چند ساعت خواستم موز بدم بهش ولی مادرشوهرم گف چقدر چیزی به بچه میدی.گفت اشتهاش چقدر خوبه.دو ساعت پیش غذا خورده.دوباره موز میخای بهش بدی؟از اون روز به مدت یک هفته بچم انقدر بد غذا شد.با زور یه لقمه بهش میدادم...

چشم شور چیه دیگه قربونت
الان یعنی مادرشوهرت ب غذا خوردن تو و دخترت
حسادت میکنه؟
حسرت میخوره؟
انرژی حاصل از این دوتا نگاه رو میگن چشم زخم

باهم تو یه خونه زندگی میکنید؟

اینو اینجا مینویسم واسه خودم و پاکش هم نمیکنم که یادم بمونه با چه آدم تنگ نظری زندگی میکنم..تا الان فکر میکردم به خوردن من چشم داره و میگه چرا میای میخوری🥲 با اینکه مثلاً خونه خودمونه ولی میترسم یه لقمه نون و پنیر زیادی بخورم همش چشمش دنبال لقمه کنه
ولی جدیدا دیدم ازش و شنیدم ازش که چشمش به لقمه دخترمم هست..بابا بچه است دارع میخوره به جای نوش جانش میای پشتش غر میزنی که چرا میخوره