خیلی درحق بچه اولم ظلم کردم 🥺😖 از وقتی که ب دنیا اومد سینمو نگرفت ک منم تا ۶ ماه خر روز براش می‌میدوختم اما بعد با این که شیر داشتم ولی از دوختن خسته شدم و شیر خشک بهش دادم خیییلی اصرار داشتم که حتما شیر بخوره زیادم بخوره همش برای غذا خوردن اجبارش میکردم همش ب زور ب زور عقلم نمی‌رسید ک بچه شیر میخوره تا یکی دو ساعت سیره مدام حساس بودم روی خورد و خوراکش خیلی سرلاک بهش میدادم توی ظرف پلاستیکی غذا می‌ریختم براش کع خیلی خطرناکه تمام فکر و ذکرم غذا خوردن و شیر خوردنش بود خدایا وقتی یادم میافته از خودم بدم میاد مگه چه خبر بود ک مدام عذابش میدادم خودم یه ذره صبح یه ذره ظهر یه ذره شب غذا میخوردم اونوقت بچمو له زور می‌ریختم تو شکمش گریه میکرد نمیخاست اما من عقلم نمی‌رسید میگفتم باید قوی بشه تپل بشه بزرگ بشه خیلی بی‌تجربه بودم خیلی نادون بودم بقیه هم چیزی می‌گفتند به حرف کسی گوش نمی‌دادم الان خیلی پشیمانم خیلی کاش خودش و خدا منو ببخشند کاش کمی عقل داشتم به حرف بقیه میکردم و درک میکردم که بچه میل نداره حال نداره مریضه دندون در میاره نباید ب زور بهش بدی اما کوووو گوش شنوا خداروشکر سر این یکی عاقل شدم خدا کمکم کنه جبران کنم براش

۵ پاسخ

دیگه گذشته ، شماهم این کارها رو از دوست داشتن میکردی ، اونموقع فکر میکردی این درسته ، حالا آسیبی ک بهش نزدی، نهایتا یکم زورکی غذا خورده 😅 اون الان اصلا یادش نمیاد اونموقع رو ، بجاش الان براش جبران کن ، غذاهایی ک دوست داره درست کن ، براش کیک بپز و..
عذاب وجدان نگیر ، تو مادر خوبی هستی برای بچهان

من وقتی به دنیااومده بود نمیدونستم باید آروق بگیرم تا یه ماهه شد بچه م فهمیدم🥺ولی برا غذاش دیگه قبول کردم بعضی ازبچه ها کلا تپل نمیشن خودمو اذیت نمیکنم

ن من اصلا ن اونو خودمو اذیت نمیکنم

وای منم الان اینجوریم
میگم باید بخوره تپل بشه . بعضی وقتا گریه میکنم. میخوام تلاش کنم اسرار نکنم چند روزه زیاد گیر نمیدم بهش ولی اعصابم همش خورده که چرا نمیخوره یا کم میخوره

عزیزم همه مامانای بچه اولی همینجورین😅😅😅اینقدر خودتو عذاب نده گلم

سوال های مرتبط

مامان صدراچی مامان صدراچی ۱ سالگی
عزیزم از تجربه خودم میگم. بعد چکاپ یکسالگی دکترش گفت باید سه وعده شیر بدی و بقیه غذا وگرنه رشد نمیکنه. منم جوگیرشدم و از فرداش فقط موقع خواب شیرش میدادم بقیه مواقع تا میخواست شیر بخوره حواسشو پرت میکردم و میبردم غذاش میدادم ده روزی به همین منوال پیش رفت بعد کم کم مدفوعش تکه تکه شد و از اشتها بکلی رفت و هیچی نمیخورد دهنشو باز نمیکرد. اگه بزور بهش میدادم با زبونش مینداخت بیرون. فکردم برا دندونشه اما بیشتر از ده روز طول کشید و غذا نمیخورد. دیکه نگران شدم. مشاوره گرفتم و با چندنفر صحبت کردم. به این نتیجه رسیدم که باید پسرمو آزاد بزارم و نباید شیر ازش دریغ کنم. و استرسی که من برای غذا خوردن نخوردن اون متحمل میشدم به پسرم منتقل میشه. در حد دوروز شروع کردم شیر دادن هروقت بخواد و اصلا برای غذا بهش اصرار نکزدم . میومدم سفره رو زمین مینداختم اگه بخواد بیاد بخوره و باورکنید غذا خوردنش شروع شد دوباره ،با میل خودش.
پنکیک هاشو میریزم توی ظرف دردار میاد بمن میده میگه بده. و میخوره. غذاشم بهتر شده اما نمیخوام دیگه زوری بهش بدم هرچقدر خورد خورد
مامان دریا مامان دریا ۱۲ ماهگی