»داستان غم انگیز جدایی آدرینا و ممه قسمت اول«
شمارو توی زمان به عقب برمیگردونم
روز سومی بود که مرخص شده بودم از بیمارستان جاریمو مامانش اینا اومدن عیادتم
جاریم یه دختر ۵ماهه داشت اون موقعه و چون یه قدم از من جلوتر بود همیشه از تجربیاتش استفاده میکردم
بهم گفت همیشه وقتی دوتا سینتو کامل دادی بهش کنار دستت شیر خشک آماده داشته باش بیست سی سی درست کن خورد خورد نخورد دیگه مطمعنی بچت سیر شده
توی اون روزای اول که قطعا هممون کشیدیم و میدونید دیگه
هنوز تو نقش مامان بودن فرو نرفته بودم و ترجیح میدادم اجازه بدم مامانم مامانه جفتمون باشه !
فراخی پیشه کردم و کم کم از بیست سی سی شیر خشک پا رو فراتر گذاشتم کار به جای رسید که پنج دقیقه شیرش میدادم فوری پسش میدادم به مامانم که بره شیر خشک درست کنه الکی میگفتم
ندارم تموم شده درحالی که لباسام همیشه خیس بود
شیر دهی واقعا سخته برای یه مامان اولی بچه هم نه یه ساعت نه دوساعت میخواد بچسبه کونم صاف شده بود از بس مینشستم پای شیر دهی
منم که سزارین بودم بخیه هام عفونت کرده بود زرداب بیرون میومد پریودم بودم سرماهم خورده بودم ممه هامم که یه سره انگار شیر آب باز بود خلاصه که از هرچی سوراخ داشتم یه چیزی میزد بیرون
از خدام بود مامانم شیر خشک بهش بده منم راحت بگیرم بخوابم
این واقعیت که من دیگه مامانم و حالا حالا پام گیره
رو نمیخواستم بپذیرم فقط میخواستم از زمان حال استفاده کنم
هیچ فکر نمیکردم روزی که مامانم بره رشت قراره کونم پاره بشه...
ادامه در قسمت بعد....

۶ پاسخ

چه قشنگ نوشتی 🥹

انگار حرف دل منو زدی بخدا

چه جالب مینویسی🥹

برای رشت هستید شما

شیرخشک خیلی سخته نصف شب پاشی شیر درست کنی شیشه بشوری شیرخودت بدی راحت برش دار بده

تا اینجای داستانت که با من یکیه منم دقیقا هگین اشتباهو کردم الان پشیمونم🥺

سوال های مرتبط

مامان آدرینا مامان آدرینا ۴ ماهگی
«جدایی ممه و آدرینا قسمت پنجم»
با تموم کردن ماه دوم و ورود به ماه سوم چالش های دوشیدن شیر کم کم نمایان شد آدرینا هر هفته نیاز به شیرش بیشتر از قبل میشد و دیگه نود سی سی کامل سیرش نمیکرد از طرفی هم پرکردن شصت سی سی اگه ده دقیقه طول بکشه نود سی سی بیست دقیقه طول میکشه صد سیسی نیم ساعت
تازه اگه حسابی تو دوسه ساعت گذشته مایعات خورده باشین
چون اولش شیر مثل وحشیا میپاشه زود پر میشه ولی از یه جای به بعد چوستا چوستا میاد
خلاصه که دیدم سناریو این مدلی پیش نمیره برای هر بار شیر دهی نیم ساعت منو آدرینا درحالی که شیردوش ازم آویزونه به هم زل بزنیم تا شیشه پر شه
که حالا آیا صد سی سی شیر سیرش کنه یا نه
اینم بگم که شیر مادر کلا داستانش با شیر خشک متفاوته ممکنه یه بچه سه ماه ۹۰تا شیر خشک برای سه الی چهار ساعت سیرش کنه ولی ۱۲۰تا شیر مادر برای همون بچه کفافه دوساعت رو بده!

شیر مادر اندازه شیر خشک چرب نیست بخاطر همین باید بیشتر بخوره

برای خوندن بقیش باید بیاین تو پیجم اینجا جا نمیشه
مامان JANA🎀✨️ مامان JANA🎀✨️ ۱۰ ماهگی
شیر مادر و شیرخشک کمکی
#پارت_اول
مامان هایی که از قبل من رو دارن میدونن که از ۱و نیم الی ۲ ماهگی بچه م یکی از دغدغه های اصلی‌م این بود که در کنار شیر خودم یک وعده یا دو وعده شیر خشک بدم اما فکر کنم یکی از بد قلق ترین فرشته ها فرشته کوچولوی من بود و به هیچ روشی شیر خشک رو قبول نمی‌کرد.

اول اینکه چرا از اول شیرخشک کمکی ندادم:

اگر بخواید شیرخشک کمکی بدید باید تا ۳ هفته اول تولد بچه بهش بدید واگرنه احتمال اینکه بعدش بگیره خیلی کمه چون به شیر مادر وابسته میشه و ممکنه بافت پلاستیک توی دهنش رو دوست نداشته باشه و یا اینکه از حالتی که یهو شیر زیاد وارد دهنش بشه بدش بیاد و بترسه و نتونه درست قورتش بده، حالا چرا من از اول ندادم، چون که تو زمان بارداری تصمیم گرفته بود فقط شیر خودم رو بچه بدم و با شیرخشک کاملا مخالف بودم گفتم تا خودم شیر دارم چرا شیرخشک بدم! بماند که بعدتر نظرم عوض شد، و اطرافیان!!! امان از اطرافیان !!! میگفتن چرا میخوای در حق این بچه ظلم کنی؟ میخوای شیرخشکیش کنی؟ هر چی میگفتم نه بابا فقط میخوام شبی ۳۰ سی سی بدم که هم راحت تر بخوابه هم بهتر وزن بگیره، میگفتن نه اگه شیرخشک بره تو دهنش دیگه شیر خودت رو نمیخوره! خلاصه عذاب وجدانی به جون من انداخته بودن که حتی وقتی به شیرخشک فکر میکردم با خودم میگفتم من چقدر مادر بدی هستم که میخوام با بچه م اینکارو بکنم!
مامان آدرینا مامان آدرینا ۴ ماهگی
جدایی ممه و آدرینا قسمت هفتم

این پیرزنهای فامیل بهم میگفتن ندوش شیرت خشک میشه ولی من باز جوان بودمو جاهل میگفتم سواد نداری **نگو اتفاقا من با دوشیدن زیاد شد شیرم
اونا هی میگفتن چرا داری کون خودتو پاره میکنی هر بار میدوشی خب سینتو بذار دهنش ولی باز هم من جوان بودمو جاهل میگفتم اینجوری راحت ترم

البته هم که راحت بود اولش بعدا داستان شد چوب خدا صدا نداره بزنه دوا نداره اون ** نگو بیسواد های که گفتم چوب شد رفت تو ماتهتم
وقتی به مشکل خوردم که ادرینا خانوم دیگه سینمو نگرفت و بعد از یه هفته با اینکه هر از دوساعت میدوشیدم دیدم داره سینم خشک میشه و اگه اون زمان که سینمو میگرفت هر از دوساعت نود سی سی داشتم شده بود شصتا
که اصلا کفاف نمیداد و بچه همیشه گرسنه بود دوباره رفتم شیر خشک خریدم حالا من مونده بودم با یه خانوم از خودم ادایی تر که نه شیر داشتم براش بدوشم نه سینمو میگرفت نه حاضر میشد شیر خشک بخوره به زورررر گرسنگی شدید یکمی میخورد
خلاصه سرتونو درد نیارم
ممه های ما شده بود فحش خار مادر خانم تو بغلم خوابیده داره ناز عشوه غمزه میاد برام میخنده تا ممه مینداختم بیرون حتی نزدیک دهنشم نمیبردم که بگیم مجبورش کرده باشم جیغ میزد عربده میکشید یقه پاره میکرد
خیلی حس بدی بود قلبم
ا هر بار حتی گریه هم کردم چندبار
احساس پسر زشتی رو داشتم که دخترا فقط به خاطر پولش میخوانش

برای خوندن بقیش یا قسمتای قبل ر‌و اسمم بزنید وارد صفحه من میشید تو قسمت سوال ها از قسمت اپلی شروع کنید خوندن
مامان آدرینا مامان آدرینا ۴ ماهگی
«جدایی ممه و آدرینا قسمت دوم »

دلم میخواست بچم شیر خودمو بخوره اما شیر خشک گذینه راحت تری بود
کم کم کارمون بعد از چهل روز به جای رسید که نود درصد غذاش شده بود شیر خشک
از اون طرفم همش شیرم میریخت رو لباسم کثیف میکرد و چیزی نمیموند بدم بچه بخوره
سوتین نمیپوشیدم اون موقعه همش سینه هام آویزون بود سینه هم که آویزون باشه هرچی شیر داری میریزه بیرون
بعدا یاد گرفتم اگه سوتین ورزشی بپوشم نوک سینم رو بالا نگه دارم و سفت دیگه همینجوری الکی نمیریزه فقط هر از یک ساعت الی دو ساعت که سینه رگ میکنه یکمی نشتی میدی
اون روزا همش مامانم و اطرافیان میگفتن نکن شیر خشک نده سینتوبذار دهنش
اما چون جوان بودمو جاهل حرف تو کلم نمیرفت
نزدیک چهل روزگی بود که شیردوش دستی چیکو که داشتم از این مدل بوقیا افتاد زمین شکست
که البته همون بهتر که شکست عملا چوستا قطره هم نمیشد دوشید چند روز بعد شوهرم رفت یکی دیگه بخره فروشنده گفت بیا یکم دیگه پول بذار روش به جای این یه برقیشو بخر
و ما نیز بعد از آن به جمع مامان های ادایی پیوستیم و با شیردوش برقی زرت پرت میدوشیدم
چون که خیلی حال میداد استفاده ازش و سینمو کاملا خالی میکرد و‌همیشه لباسام تمیز میموند
لازم نبود روزی شصت دست لباس عوض کنم ‌ و همچنین از دیدن این که شیر چطور میپاشه تو شیشه و شیر جمع میشه خر ذوق میشدم
مثل بچه های که یه اسباب بازی تازه مامان باباش براش خریدن هی میچسبه به اسباب بازیش منم چسبیده بودم به اسباب بازیم
و هر از دوساعت میدوشیدم ب
ادامه در قسمت بعدی...
مامان JANA🎀✨️ مامان JANA🎀✨️ ۱۰ ماهگی
شیرمادر و شیرخشک کمکی
ادامه پارت ۴

اول اومدم یکی از شیشه هاش رو به عنوان لثه گیر بهش دادم باهاش بازی کنه(با نظارت خودم چون ممکنه یه تیکه از سرش کنده بشه خطر داره) دیدم خیلی مشتاقه، بین چند تا فشاری که به لثه ش میداد یکی دو مک هم میزد، بعد اومدم با داروخوریش یه کم آب جوشیده سرد شده در حد ۵ سی سی دادم، اول انگار آب میرفت دهنش یه جوری میشد اما قورتش میداد چند روزی این کارو کردم، قطره آد و آب رو با شیشه داروخوری بهش میدادم، بعدش اومدم شیرخشک گیگوز خریدم و امتحانی ۳۰ تا براش درست کردم و با شیشه بیبی لند بهش دادم دیدم با کلی ذوق چنان تند تند مک میزد و میخورد که نزدیک بود تو گلوش گیر کنه!!!شاخ دراوردم واقعا!!!
دفعه بعد با شیشه he or she دادم دیدم اونم خورد و اونجا بود که فهمیدم اگر بخوان بخورن نه به شیشه و نه به شیر خشک ربط داره بلکه خود بچه باید بخواد و ما شاید بتونیم اون زمانی که بچه آمادگیش رو داره درست تشخیص بدیم.
الان ۴ روزه که روزی دوبار و هر بار ۳۰ سی سی بهش شیرخشک کمکی میدم و واقعا هنوز هم قصد ندارم کامل بهش شیر خشک بدم چون دوست دارم شیرخودم رو بخوره، اما یکی از دغدغه هام رفع شد.
مامان آدرینا مامان آدرینا ۴ ماهگی
بازگشت آدرینا به ممه قسمت چهارم
صبح به صبح ناشتا با تجویز دکتر البته دو سی سی امپرازول میدادم
کولیف و گریپ واتر هم هر از هشت ساعت با تجویز دکتر میدادم این سه تا خیلی رو بچم می ساخت رفلاکسش و کولیکش کاملا تحت کنترل در میومد اگر سر ساعت و منظم میدادم دارو هارو حداقل به دلیل جمع شدن گازو گوز تو دلو رودش یا برگشت شیر سینمو پس نمیزد

بچه من معمولا با صدای ششششش و تکون های خیلی ریز گهواره ای اروم میشه پس موقع شیر دهی خیلی ریز تکون میدادم پامو نه اونقدر زیاد که خودش باعث رفلاکس و برگشت شیر بشه در حد یه حرکت چوسکی
نکته بعدی این که هر بار میخواستم شیر بدم روزای اول حتما حتما میخوابوندمش و تا زمانی که خوابش عمیق نشده بود سینمو در نمیوردم بذارم دهنش
پستونک این وسط خیلی کمک حال بود هرچند که بعضی وقتا واقعا دلم میخواست پرتش کنم تو سطل زباله چون احساس میکردم داره یه تیکه پلاستیکو به ممه من ترجیح میده
از گشنگی میمیرد ولی سینمو نمیگرفت تا پستونک میدادم میگرفت
اما من صبر ایوب داشتم و با پستونک برخورد گشت ارشادی نکردم هر بار سینمو میدادم و میدیدم نمیگیره پستونک رو میدادم
سینمم آماده کنار صورتش نگه میداشتم

برای خوندن قسمت های قبلی و بعدی رو اسمم بزنید وارد پیجم شید
مامان نورُالزهرا💕 مامان نورُالزهرا💕 ۵ ماهگی
تا سه هفته پیش به دخترم فقط شیر خودمو میدادم
وزنش هم نرمال بود ولی بقولِ بهداشتیا جا داشت باز بیشتر باشه
چند روزی بود حس میکردم شیرم کم شده ، سینه هام شل شده بود و دیربه دیر شیر جمع میشد توشون و انگار خیلی سریع با چندتا مک بچه‌م خالی میشدن
از طرفی می‌خواستیم بریم مشهد زیارت
ازاونجا تصمیم گرفتم بهش شیرخشک کمکی بدم ، قرار بود فقط یکی دوبار درطول روز بهش شیر کمکی بدم و حالا برعکس شده ! اونقدر شیرم کم تر از قبل شده که فقط شب و توخواب بهش میدم ... با این حال فکر کنم همون شبم با شیر خودم سیر نمیشه چون هر یک ساعت بیدار میشه و تقاضای شیر داره !🥲
از وقتی شیر خشک میدم بهش احساس میکنم جون گرفته و تپل تر شده هاا و ته دلم ناراحتم که چرا اینطوری شد 🥺 تا سه ماهگیش شیرم خیلییی زیاد بود ولی قوت نداشت و انگار آب بود ...
بنظرتون اگر شیر افزا و تقویت کننده بخورم درست میشه ؟
.
غذای کمکی هم براش شروع کردم طبق نظر دکتر تغذیه دیروز صبح یک چهارم موز رو با ده سی سی شیر مخلوط کردم به اندازه یک قاشق بهش دادم
امروزم باز صبح بهش شیر موز و عصر قراره حریره هویج بدم