فقط با جنبه هااا



بیاین از دردسرایه دوران عقد و نامزدی بگین

تصویر
۱۲ پاسخ

منم خونه مادرشوهرم بودم که شوهرم بستنی خریده بود اول مال منو تقسیم کرد داد به شوهرم نرسید من هعی بستنی خوری رو میدادم دست شوهرم میگفتم تو روخدا از مال من بخور توروخدا بخور باشه اصن بیا باهم بخوریم😂😂😂😂

ای وای😐💔🤣🤣

داشتیم تو اتاقشون لب می‌گرفتیم که یهو مادر شوهر در و باز کرد دقیقا جای بودیم که گردن شوهرم تو دهنم بود 😂👊
حیونکی زود درو بست
البته این یکی از سوتی هامونه
ماچهار سال نامزد موندیم سوتی زیاد داریممم😂

ب طنز بودن چالشت توجه نکردم

منو شوهرم تو اتاق بودیم این آقا گفت بیا پیشم دراز بکش منم رفت دیدم پتو کشید رومون نگو نقشه داره خیلی غیر منتظره اورد پایین و از پشت ....... یهو مامانش بدون در زدن درو نیمه باز کرد واسم گوست رو گاز کبابی کرده بود
بعد نصفه اومد تو سریع چشاشو بست گفت اووو اخ ببخشید ببخشید درو بست رفت🤣حالا منو شوهرم با کلی خجالت رفتیم تو حال تطاهر ب اینکه هیچی اتفاق نیفتاده
چون مادرشوهرم همیشه میگفت شوهرت از رابطه ایی چیزی نمیخاد منم روم نمیشد بگم چرا الکی گفتم نه انگار بهم حسی نداره😂گفت عه یعنی پسرم خاجه

وای 🤣🤣🤣🤣🤣🤣

وای این خیلی سم بود🤣🤣🤣

رفته بودیم مسافرت دوستانه بود بعد همه چادر زده بودیم کنار دریا شب که همه رفتن چادرشون من تازه یادم افتاد ..... لب دریا جا مونده رفتم برداشتم موقع برگشتن دیدم چادر دوستم همینجور بالا پایین میشه و تکون میخوره اولش نگران شدم اومدم که به شوهرم گفتم گفت اونا دارن ..... تو احمقی

🤣🤣🤣🤣🤣

واو 😂😂😂😂

یا خدااا اونا چه بی مکان بودن دیگه

🤣🤣🤣🤣🤣

😐😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

سوال های مرتبط