۱۰ اولش اب داد خوردم یه لیوان بعد پاهامو باز گذاشتم از زیر زانو دستامو بردم باسنمو گرفتم میگفت هروقت دردت اومد زور بزن ولی یدونه زور یکسره بزن بهتر از اینه که تکه تکه بزنی اونا به درد نمیخورن منم همینکارو میکردم و موقع درد نداشتن نفس عمیق بعد حس میکردم دارم منفجر میشم تا ۱:۴۵ دیقه بچم به دنیا اومد کلی عرق ریختم اون لحضه ولی لحضه اخر یدونه زور زدم حس کردم کل بدنمو زیر فشار بود که یهو آزاد شدم بچمو اندتختن رو شکمم🥺😍😁😁😁😍😍
فقط میتونم بگم با اگاهی و امادگی برید اگه شرایطش هست ماما همراه بگیرید خیلی به درد میخورن خدا بهش عرچی میخواد ببخشه خیلی کمکم کرد
۹.اومد معاینه کرد گفت دختر تو فولی بچه داره بدنیا میاد گفتیم پس چرا کفتن چهارسانتی گفت دهانه رحمت یه سمتش گوشت اضافه داره اون نمیزاره بفهمن ماماهای بیمارستان تشخیص نداده بودن دکتر خودم تشخیص داد که موقع زایمان اونو برام برداشت
دیگه ساعت ۱.بود تخت و عوض کردن رفتیم مرحله زور زدن
۸ اخرش حس کردم دسشویی از نوع مدفوع دارم به ماما همراهم گفتم گفت اخه از الان زوده شاید واقعا دسشویی داری به هزار زحمت رفتم چیزی نبود فقط حسش بود بعد اومدم رو تخت دیگه جون ورزش نداشتم از درد نمیتونستم درازم بکشم که کیسه ابگرم میذاشت کمرم توی لگنم چندتا نکته بود فشار میداد موقع انقباض زنگ زدن دکتر خودم اومد که قرار بود زایمانمو بگیره
۷.بعدش با اینکه دردم زیاد بود با حرص ورزش میکردم یدونه پایه هست برای رفتن روی تخت پامو میزاشتم یکیشو رو اون یکیش زمین هی میرفتم جلو سمت اون پایی که رو پایه بود درجا میزدم یکمم به حالت سجده در اومده بودم رو تخت هی خودمو تکون میدادم به جلو . عقب کش میدادم
۶.دیگه نزدیک ۱۲:۳۰ اینا بود بود معاینه کردن گفتن چهارسانتی بعدش دردام شدید تر شد تحملش یکم یخت تر زود زود هم میگرفت ول میکرد هروقت میومد سراغم فقط خدارو صدا میزدم نفس میکشیدم یه بار یه ماما اومد دوباره معاینه کرد گفت هنوز همون چهارسانتی من روحیمو باختم باز
۵.ماما همراه اومد وصل دستگاه کردن دیدن درد ندارم امپول زدن تو سرم تقریبا سه تا امپول و بدیش این بود شش و نیم بستری شدم دیگه ساعت ۸ شدید شدن درا تازه یهوو هم شروع شدن و این اذیت میکرد درد خود ادم کم کم میاد بدن باهاش سازگاره موقعی که میگرفت ماما همراهم ماساژ میداد کمرمو منم فقط تنفس شکمی میکردم وقتی ول میکرد روی توپ چرخش لگن میرفتیم واقعا ورزش و تنفس خیلی کمک میکرد دوش ابگرم هم اروم میکرد که وسطا رفتیم
۴.نصف شب بیدار شدم هیچ دردی مداشتم پا شدم برم سرویس که دیدم شلوارم خیس شد فک کردم مثانه رو نتونستم نگه دارم رفتم سرویس دیدم نه همش اب ولرم داره میره ازم فهمیدم کیسه اب پاره شده زنگ زدم ماما همراه کفت برو بیمارستان رفتم زایشگاه معاینه کرد کفت یه سانتی و کیسه ابت پاره شده منو بستری کردن اونحا بهم دیگه میگفتن زایمان اولشه با یه سانت تا فردا عصر زایمان نمیکنه و منو کلی ترسوندن
۳ من یه ماما همراه داشتم که کارش ورزش دادن قبل بارداری بود بعدشم موقع زایمان از همون اول میومد تا دو ساعت بعد زایمان میرفت ورزش میداد دوش ابگرم و ماساژ و اینا
قبل زایمانم هر هفته یه روز باهاش ورزش میکردم تقریبا از شش ماهگی دو هفته یه بار هم میرفتیم استخر
اون شب رفتم حموم ورزشایی که بلد بودمو رفتم چون دردام کم بود حموم ارومم کرد اومدم خوابیدم
۲.بعد من اومدم خونه هیچ دردی نداشتم بعد چند ساعت لکه های قهوه ای زرد پررنگ میدیدم همش تا یک و نیم روز بعدش فقط همین بود منم دیگه میگفتم لابد اونم اثر نداشته بعد عصر روز یک شنبه بود که همش یه پام سرویس بود دلپیچه میگرفتم اسهال میشدم فک کردم مریض شدم تا شب اینجوری بودم شبش کمی درد داشتم منظم نبود هر نیم ساعت به دقیقه درد میومد میرفت فقط عرق سرد میکردم گفتم دیگه نزدیکه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.