نمیدونم چرا جدیدا اینجوری شدم
همش فکر میکنم مرگم نزدیکه
همش دلتنگ خانواده مم
با این ک ویهان همیشه پیشمه دلتنگشم
ب این فکر میکنم ک بمیرم ویهانو چیکار کنم
چجوری بغلش کنم . زیر گردنشو بوو کنم و.....
خیلی حالم بده خیلیییی

عزیزم اگه خیلی اذیتی بهتره با مشاور صحبت کنی

شاید بخاطر تو دلیت عزیزم، همه ی ما یه روزی یه شبی به این موضوع فکر کردیم
کسی خبر از مرگ نداره که یهویی میاد ،ولی تا هستیم باید سعی کنیم لذت ببریم،بیشتر وقت بزاریم برا بچه برای همسر
برای خودمون که حال دلمون خوب باشه حتی اگه یه روز مونده به نبودمون

منم فکر میکنم واسه تغییرات هورمونی بارداریته . دلت رو به خدا بسپار
خودش آرومت می کنه

از فکر و خیال زیاد هستش
باید بخیال بشی چون بدتر میشی
حالا چرا با عکس بچه اینکارو کردی

منم همینطور فکرمیکنم اما بازم میگم هر چی خدا خواست همان میشود والان که چند صباهی زنده هستیم از زندگی باید لذت ببریم و من امتحان کردم هروفت زیادتو خونه میمونم فکر اجیب قریب به ذهنم میاد حالاتوهم زیادتو خونه نمون برو بگرد صفاکن خودتو به خدا بسبار بگو خدای هرچی صلاح همون شود

عزیزم ب چیزای مثبت فکر کن

اثرات بارداریه

بابا ول کن دختر
ببین خدای نکرده زبونم لال ی درصد فک کن بخواد این اتفاق بیوفته باید انقد از زندگی لذت ببری ک عشق کنی
ایشالا سایه ات صدسال بالا سر ویهان جون باشه
ابشالا دومادش کن

عزیزم من یه مدت این مشکلو داشتم اصلا زندگی نداشتم دیگه با مشاوره و دکتر و قرص خوب شدم