چرا همون اول قبول کردی بری تو اون خونه خب😑مگه قدیمه آخه
عزیزم منم وقتی دخترم به دنیا اومد با مادر شوهرم زندگی میکردم انقد اذیتم کرد با کلی بخیه حتی نمیتونستم خم شم جوابمو بپوشم میگفت باید برام کار کنی جلو مهمونا میگفت اونی که کار نمیکنه نباید بهش غذا هم داد دوروز بود زایمان کرده بودم یه روز کامل بهم غذا نداد 😕بعدش جداشدم این زایمانم با این که بچه کوچیک داشتم مسئولیت خونم بدوشم بود اما خییئیلی بهتر از اون زمان بود شوهرم برامون غذا از بیرون میآورد منت غذای کثیف اونو نکشیدم کارارو هم کم کم میکردم خیلی عالی گذروندم این دوران رو
دوری و دوستی جاریت انجام داده شغل شوهرت چیه میدونه سخته ی طور تحمل کن
عزیزم شیعه هستین یا سنی
ناراحت نشیا ولی واقعیت ببین چرا تو این زمونه رفتی یه جا با مادرشوهر☹️
رفتی چرا بچه دار شدی اونم دوتا
من به مادرشوهرتم حق میدم اونم گرفتار شده آرامش میخواد سر پیری
الان نه تو آرامش داری نه اون
برو خونه پدرت تا شوهرت خونه بگیره
کسی جز مادر آدم هر چقدر خوب آروم باشه مادر خودم آدم نمیشه برو پیش مادرت منم مادرم کمکم میکنه خیلی
خب بزو خونه ی مادرت معلوم از مادر شوهر برای کسی ابی گرم نمیشه بعد هم عزیزم چرا با ایو اختلاف سنی کم گذاشتی باردار بشی که الان اینجوری سختت باشه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.