عزیزم میدونم سخته من دوتابچه دارم اولی بیش فعال بودوشدیدشلوغ ولی الان که ۱۱سالشه هم توزبان نفراول کلاسشونه هم داخل مدرسه کوچیکه هم خیلی گریه میکردازاول هم رفلاکس وکولیک داشت اذیتم شدامااااااا فدای یه تارموشون موهام چندتاش سفیدشده نمیتونم زیادبیرون برم نمیتونم مثل قبل به خودم برسم ولیییییی یه مامان گفتنش قندتودلم آب میکنه خودم خواستم خودم تصمیم گرفتم هردوروبیارم بعضی اوقات کم میارم خسته میشم ولی وقت به دست های کوچولوش نگاه میکنم به صورت نازش نگاه میکنم میگم خدایا شکرت فقط صبرموزیادکن مادرخوبی باشم کمترغربزنم وقتی برق میره یاازچیزی بترسه سریع میادبغلم چراااچون حس میکنه جای امن بغل من بودن منم میبوسمش ومیگم نگران نباش مامانی اینجاست هیچ وقت نگوهیچ چیزپسرم شبیه بقیه بچه هانیست عزیزم بچه هاییداریم که نمیتونن نفس بکشن فقط بادستگاه کودکان مریضی خاص وپروانه ای که پوستش هی زخم میشه کنده میشه بچه ت ماشالا سالمه چشمش بیناست گوشش شنواست همه چیزش سالم هربچه ای یه جوردیگه
حس میکنم رد پای مشکل گوارشی هست.....
حالم بهم میخوره از ادمایی که کاسه ی داغتر از اش میشن والا خواهر منم دهنم سرویسه امروز انقد رومخم بود ی سیلی زدمش پشیمونم شدم ولی صبرم لبریز شده
وای خدا خیلی سخته هوف
مریم جانم اصلاناشکری نیست
خسته ای عزیز من حق داری تا ابد
من کاملا میفهممت درکت میکنم و ای کاش واقعا تو عمل کاری از دستم برمیومد بخدا
فقط بدون که تنها نیستی
من
شما
وهزاران مادر دیگه ک بچه كوچیک دارن تو همبن وضعیتن
منم از زندگی سیر شدم با همین یه بچه
بخدا مریم جان من الان ده دوازده شبه که خواب ندارم به جان خودم هر شب هرررررشب گریه و جیغ
تا دو شب پیش دندونش بود
گفتم خب خداروشکر تموم شد این
دیروز فهمیدم سرماخورده بخدا دیشب تا صب به قدری گریه کرده من تا طلوع افتاب بیدار بودم فقط تو دلم میگفتم این چه کاری بود کردم
الن باید توتختم با ارامش خواب بودم....
چی بگم
واقعانمیدونم
فقط میگم که تمام خستگیاتو عمیقا درک میکنم چون منم تو همین حالم
عزیزم بچه من ازاول تاحالا باقطره چکون شیر خورد
منم بچم بدتر از اینی هست ک گفتی
یه چالشا یی داشتم و دارم باهاش ک بخوام بنویسم ی روز زمان میبره
کاملا درکت میکنم خودت تنها نیستی فقط
عزیزم بچه من دو سال و دو ماهشه و ده کیلو نیم هست اما اصلا نه فکر خودم رو مشغول میکنم نه نگران هستم. چه اشکال داره وزنشون زیاد نباشه؟؟؟ منم دخترم خوب غذا نمیخوره اما اصلا حرص نیمخورم چون میدونم گشنه باشه بالاخره یه چیز میخوره.
اینقدر سخت نگیر عزیزم
وااای دقیقاااا انقد من تو این دو سال گریه کردم و استرس تب و مریضی کسیدم قبلش ی موی سفید نداشته تو این ۲سال چن تا تار موی سفید رو سرمه فهمیدم از فشار و عصبی بودن و استرس بوده. منم اصلااا اصلااا ب بچه دوم فکر نمیکنم. بچه منم حرف نمیزنه فقط چن تا کلمه میگ کار درمانی نبردم. پاهایم کفش صافه داخل میشه پاهاش بد را میرع کفش گرفتم درست نشده فعلا
خلاصه کلی غصه هس
خدایا نگهشون داره همین یکی بسه
فقط بنظرم تا ۵سالگس یکم باید صبوری کنیم بلکه اونموقع یکم بفهمنم
میفهمتت منم یکیشو دارک غذارو نگه میداره تو لپش نمیجوئه کل دندوناشم دراومده ولی نمیجوئه هر لقمه رو نیم ساعت دهنش نگه میداره آخر عوق میزنه یا تف میکنه
پسر من از یک سالگی تا الان هنوز وزنش ده کیلوئه
داغون شدم هر کاری میکنم وزنش بالا نمیره
همه بهم میگن بچه ات چقدر ضعیفه چقدر لاغره
از حال دل من خبر ندارن که
منم از این ویروس انفولانزا تنگ اومدم بچم ماهی یکبار میگیره دلم براش میسوزه 😭😭😭ناراحتی اعصاب گرفتم الان برا خودم ی پا دکتر شدم خسته شدم این مرضیه
ینی یکی هم پیدا شد مثل من باشه کاملا درکت میکنم از وقتی بدنیا اومده همش سرم امپول تب اسهال استفراخ پدرم دراومده دوس دارم بمیرم.
دوشب پیش یهو تب کرد دیروز عصر خوب شد الان نکرانم میگم چرا یهو اونحوری شد بردیم سرم امپول هیییییی خواهر خیلی سختی کشیدم خیلی
پسر منم بد غذاس به زور غذا میخوره فقط چیزایی که دوست داشته باشه رو میخوره و صبونه مشکلی ندارم ۱۱۶۰۰ کیلو هستش ،
پس همه تو این شرایطیم
بازم با این اعتصاب هایی که میگی وزنش خوبه خدارو شکر
همه ی بچه ها یه جورین هیچ بچه ای شبیه هم نیست
ولی چرا دیر راه افتاد ؟
زود بدنیا اومده بود؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.