لعنت به من اگه بچه دوم بیارم
همین یکی ۱۰ سال منو پیر کرده از وقتی بدنیا اومده ۱ روز خوش ندارم
اصلا مثل بچه های دیگه نیست به اندازه چند قلو دهن منو سرویس کرده
الان که ۲ سالشه بدتر شده
۴ ماهگی اعتصاب شیر مادر کرد
۸ ماهگی اعتصاب شیر خشک کرد تا ۲ سالگی با قطره چکون بهش شیر دادم
از ۶ تا ۱۹ ماهگی غذای میکس خورد غذای سفت رو نه میتونست بجوه نه قورت بده همه رو می‌آورد بالا
۱۹ ماهگی به لطف کار درمانی راه افتاد
الانم که ۲ سال و ۱ ماهشه هنوز حرف نمیزنه
چند روز بود مثل آدم غذا می‌خورد الان همونم نمیخوره همه رو تو دهنش نگه میداره بعد تف میکنه بیرون، ۲ سالگی بزور ۱۲ کیلو شده اونم من خودم رو کشتم به هر طریقی شده غذا بهش بدم
غذا رو گذاشتم جلوش خودش بخوره نهایت ۱ قاشق چایخوری میخوره
گرسنه نگهش داشتم بازم نمیخوره
هیچ چیش شبیه بچه های دیگه نیست
خواهشا نگید ناشکری میکنی
فقط کسی که بچش تو این شرایط باشه درک میکنه
همش هم بخاطر خطای پزشکی که شوهرم به خودش زحمت نداد بره شکایت کنه یا حداقل به دکتری که بچه رو دنیا آورده چندتا حرف بزنه

۱۴ پاسخ

عزیزم میدونم سخته من دوتابچه دارم اولی بیش فعال بودوشدیدشلوغ ولی الان که ۱۱سالشه هم توزبان نفراول کلاسشونه هم داخل مدرسه کوچیکه هم خیلی گریه میکردازاول هم رفلاکس وکولیک داشت اذیتم شدامااااااا فدای یه تارموشون موهام چندتاش سفیدشده نمیتونم زیادبیرون برم نمیتونم مثل قبل به خودم برسم ولیییییی یه مامان گفتنش قندتودلم آب میکنه خودم خواستم خودم تصمیم گرفتم هردوروبیارم بعضی اوقات کم میارم خسته میشم ولی وقت به دست های کوچولوش نگاه میکنم به صورت نازش نگاه میکنم میگم خدایا شکرت فقط صبرموزیادکن مادرخوبی باشم کمترغربزنم وقتی برق میره یاازچیزی بترسه سریع میادبغلم چراااچون حس میکنه جای امن بغل من بودن منم میبوسمش ومیگم نگران نباش مامانی اینجاست هیچ وقت نگوهیچ چیزپسرم شبیه بقیه بچه هانیست عزیزم بچه هاییداریم که نمیتونن نفس بکشن فقط بادستگاه کودکان مریضی خاص وپروانه ای که پوستش هی زخم میشه کنده میشه بچه ت ماشالا سالمه چشمش بیناست گوشش شنواست همه چیزش سالم هربچه ای یه جوردیگه

حس میکنم رد پای مشکل گوارشی هست.....

حالم بهم میخوره از ادمایی که کاسه ی داغتر از اش میشن والا خواهر منم دهنم سرویسه امروز انقد رومخم بود ی سیلی زدمش پشیمونم شدم ولی صبرم لبریز شده

وای خدا خیلی سخته هوف

مریم جانم اصلاناشکری نیست
خسته ای عزیز من حق داری تا ابد
من کاملا میفهممت درکت میکنم و ای کاش واقعا تو عمل کاری از دستم برمیومد بخدا
فقط بدون که تنها نیستی
من
شما
وهزاران مادر دیگه ک بچه كوچیک دارن تو همبن وضعیتن
منم از زندگی سیر شدم با همین یه بچه
بخدا مریم جان من الان ده دوازده شبه که خواب ندارم به جان خودم هر شب هرررررشب گریه و جیغ
تا دو شب پیش دندونش بود
گفتم خب خداروشکر تموم شد این
دیروز فهمیدم سرماخورده بخدا دیشب تا صب به قدری گریه کرده من تا طلوع افتاب بیدار بودم فقط تو دلم میگفتم این چه کاری بود کردم
الن باید توتختم با ارامش خواب بودم....
چی بگم
واقعانمیدونم
فقط میگم که تمام خستگیاتو عمیقا درک میکنم چون منم تو همین حالم

عزیزم بچه من ازاول تاحالا باقطره چکون شیر خورد

منم بچم بدتر از اینی هست ک گفتی
یه چالشا یی داشتم و دارم باهاش ک بخوام بنویسم ی روز زمان میبره
کاملا درکت میکنم خودت تنها نیستی فقط

عزیزم بچه من دو سال و دو ماهشه و ده کیلو نیم هست اما اصلا نه فکر خودم رو مشغول میکنم نه نگران هستم. چه اشکال داره وزنشون زیاد نباشه؟؟؟ منم دخترم خوب غذا نمیخوره اما اصلا حرص نیمخورم چون می‌دونم گشنه باشه بالاخره یه چیز میخوره.
اینقدر سخت نگیر عزیزم

وااای دقیقاااا انقد من تو این دو سال گریه کردم و استرس تب و مریضی کسیدم قبلش ی موی سفید نداشته تو این ۲سال چن تا تار موی سفید رو سرمه فهمیدم از فشار و عصبی بودن و استرس بوده. منم اصلااا اصلااا ب بچه دوم فکر نمیکنم. بچه منم حرف نمیزنه فقط چن تا کلمه میگ کار درمانی نبردم. پاهایم کفش صافه داخل میشه پاهاش بد را میرع کفش گرفتم درست نشده فعلا
خلاصه کلی غصه هس
خدایا نگهشون داره همین یکی بسه
فقط بنظرم تا ۵سالگس یکم باید صبوری کنیم بلکه اونموقع یکم بفهمنم

میفهمتت منم یکیشو دارک غذارو نگه میداره تو لپش نمیجوئه کل دندوناشم دراومده ولی نمیجوئه هر لقمه رو نیم ساعت دهنش نگه میداره آخر عوق میزنه یا تف میکنه

پسر من از یک سالگی تا الان هنوز وزنش ده کیلوئه
داغون شدم هر کاری میکنم وزنش بالا نمیره
همه بهم میگن بچه ات چقدر ضعیفه چقدر لاغره
از حال دل من خبر ندارن که

منم از این ویروس انفولانزا تنگ اومدم بچم ماهی یکبار میگیره دلم براش میسوزه 😭😭😭ناراحتی اعصاب گرفتم الان برا خودم ی پا دکتر شدم خسته شدم این مرضیه

ینی یکی هم پیدا شد مثل من باشه کاملا درکت میکنم از وقتی بدنیا اومده همش سرم امپول تب اسهال استفراخ پدرم دراومده دوس دارم بمیرم.
دوشب پیش یهو تب کرد دیروز عصر خوب شد الان نکرانم میگم چرا یهو اونحوری شد بردیم سرم امپول هیییییی خواهر خیلی سختی کشیدم خیلی

پسر منم بد غذاس به زور غذا میخوره فقط چیزایی که دوست داشته باشه رو میخوره و صبونه مشکلی ندارم ۱۱۶۰۰ کیلو هستش ،
پس همه تو این شرایطیم
بازم با این اعتصاب هایی که میگی وزنش خوبه خدارو شکر
همه ی بچه ها یه جورین هیچ بچه ای شبیه هم نیست
ولی چرا دیر راه افتاد ؟
زود بدنیا اومده بود؟

سوال های مرتبط

مامان پسر بچه❤️ مامان پسر بچه❤️ ۲ سالگی
سلام مامانا
به خصووووص مامانای بچه های بد غذا 🫠
اینی که مینویسم تجربه ی شخصی منه
پس لطفا بهش گارد نگیرید
اومدم فقط تجربمو باهاتون به اشتراک بذارم
پسر من اختلال بلع داشت یعنی نمیتونست قورت بده و مک بزنه
با گفتار درمانی کم کم خوب شد اما هنوزم تکه های بزرگو نمیتونه قورت بده
از طرفی دندوناشونم رفت اتاق عمل کشید و این دندون نداشتن هم مزید بر علت شد واسه غذا نخوردنش.
مثلا میوه رو چون نمیتونه گاز بزنه میریزم بلندر خوب پوره میشه بعد با قاشق میدم بهش بخوره‌. اولویتم الان اینه که جون بگیره و ضعیف نشه برای همین باید پوره بدم بهش. بدم دستش نهایت دو تا گاز بزنه به سختی و تمام.
از طرفی من اصلا تا الان بهش تلویزیون و گوشی نشون نمیدم
الان که ۲ سالش رد شده، برای فقط و فقططططط غذا خوردنش که نهایت ۱۰ دقیقه طول بکشه گوشی میتونه ببینه
چون به شدت شیطونه اصلا یه جا بند نمیشه
با گوشی یکم سرش گرم میشه.
خواستم بگم شما هم روش های مختلفو امتحان کنید
گوشی دیدن اصلا خوب نیست اما برای بچه ی بدغذایی مثل پسر من اولویتش اینه که غذاشو هرجوری هست بخوره دیگه اینجا انعطاف به خرج میدم تا حداقل سیر بشه
مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامان جونیا خوبین گل هاتون خوبن؟
میخواستم از تجربه از شیر گرفتن مهراد براتون بگم اصلا فک نمی‌کردم انقد آسون و راحت باشه، با مشورت دکترش شیر تدریجی قطع کردم چون به شدت وابسته بود اینطوری که چند روز اول ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر به هیچ وجه بهش شیر ندادم بعدش کردم ۱۰ تا ۱۲ و ۴ تا ۶ تا چند روز تا میومد سرگرمش میکردم به شدت شیر شب وابسته بود گذاشتم بخوره اصلا سختگیری نکردم بعد چند وقت دیدم واسه شیر شب بیدار نمیشه تا دمه صبح ولی از صبح تا بیدار شدنش خیلی می‌گفت بده، بعد دیدم الان بهترین فرصت که شب بیدار نمیشه روز هم به تدریج کم شده از داروخانه تلخک گرفتم یه بار زدم تا اومد بخوره دید اون مزه رو دیگه نمیده رفت دوباره یه ساعت بعد دید ای بابا اون ممه رو لولو برده همین و تمام فقط روز بعدش صبح طبق عادت بیدار شد براش یه شعر خوندم خوابید هیچی هم بهش ندادم که خواب از سرش بپره، یه مامانی چند وقت پیش بهم گفت صبر کن اصرار به گرفتن نکن به وقتش میفهمی خودش دیگه میل نداره و همین شد به زور ازش نگرفتم. امیدوارم همه مامانایی که تو این مرحله هستن به راحتی و آرامش بگذرونن
ترک شیر مادر 25 ماه و ۲ روز
مامان هلـــــــسا مامان هلـــــــسا ۲ سالگی
میدونی دکتر تغذیه چی میگه؟
میگه بچه رو بذار به حال خودش غذا بخوره
کم کم با دست خودش یاد میگیره غذا بخوره /مستقل میشه/ خوش غذا
میشه
حالا من چندین ماهه که به حال خودش رها کردم چیزی جز این صحنه ها نمیبینم😅
ماکارونی رو دونه دونه رو پاهاش میچینه و رو هرکدوم هم یه اسمی میذاره
مثلا یکی مامان جون یکی خاله یکی باباجون یکی فلان...
برنج و خورشت هم باشه میگیره تو مشتش انقدررررر فشار میده له بشه
آش و سوپ آبگوشت باشه به جای اینکه با قاشق بخوره سر میکشه اما چه سرکشیدنی؟!کلش میریزه رو لباسش
خلاصه اینکه بنظرم بعضی بچه ها رو باید به زور بنشونی و با فیلم و کارتون و‌گوشی بهشون غذا بدی
چون تحت هییییییچ شرایطی وقتی به حال خودش بذاری بیشتر از یک قاشق غذا نمیخوره !!
جالبه من تسلیمم نمیشم 😅 هر روز تایم ناهار و شام گشنه نگهش میدارم و بعد غذا رو میذارم جلوش بخوره و کثیف کاری کنه
احساس میکنم عمدی نمیخوره و اینکار براش یه بازیه
کیا مشکل منو دارن؟؟؟؟؟
کیا بچشون راحت میشینه غذا میخوره؟؟؟