خدایا خستم
چقد دوتا دوتا غذا بپزم
چقد غراشو بشنوم
کی ب آرامش میرسم
حق منه اینه ک فشارم بره تو این سن ۱۷

عزیزم مگه خونه‌ی خودت مستقل نیستی؟

نگا من اینبار شهرستان بودم شوهرم گفت نرو خونمون بمون خونه مادرت دوسداری منم نرفتم راحت هم بودم وقتی خودش مگه نرو خب نرو راحت

بعد رفت آمدتو کم کن نرو اصلا آخه وقتی شوهرت میگه نرو باز تو میری خب زبونت کوتاه اونجوری آخه

بابا یه پیک نیک بگیر غذا درست کن این ک چیزی نیست حدا بشی آخه طرف شوهرش معتاده هزار تا مشکل داره وایستاده می‌سازه و زندگی میکنه تو یه سه شعله بگیر خونه خودت درست کن اخ

دعوای بزرگی خواهی داشت اینو بدون ولی باید این دعوا بشه که به حقت برسی

یه گاز بخر یا با کپسول یا پیک نیک باهاش غذا درست کن

سعی کن دعوا نکنی بگو زانوهام از کار افتاده دکتر گفته ترو پایین
الکی یه دکتر برو زانوهاتم‌ببند

ابروت بره بهترازاینه عذاب بکشی مهم خودتی
خونوادت میدونن انقدرعذاب میکشی؟

بعدشم چرا انقد حساسی و رودروایسی داری
شوهرت راست میگه مقصر خودتی
خب غذاتو بخور برو بالا
از اول رو داری بش کوزِتی کردی اینم دگ عادت کرده بت
خودتو اصلاح کن

اصلا من هنوز متوجه اشپزخونه تو نشدم :///
چشه که هنوز تکمیل نیست؟
خب تکمیلش کنید دیگه

ای بابا
یه گاز تک شعله فعلا بگیر تا گاز درستی بگیره
من از تو بدتر کشیدم بخدا

چه کاریه پیک نیک استفاده کن

یا چرا رو پیک نیک نمیپزی

چرا از تو دیوار یه گاز ارزون نمیگیری