۱۳ پاسخ

میدونید چیه من اول با خودمم کسی ناراحت نشه مازنا هم اول اینکه رو خانواده شوهر خیلی حساس شدیم هرچی بگن بدمون میاد حتی اگه حرف خوبی بزنن دوم اینکه شده حرف حرف خودمون دوس نداریم کسی دیگه چیزی بگه میگیم ما خودمون میدونیم نباید کسی چیزی بگه سختش کردیم همه چیو

خاک تو سر آدم دخالت کار و فضول .به بقیه چه من به بچم چی میدم

اخخخخ مثل خانواده شوهر من
نمیدونم دلیل اینکه هرکاری خودشون کردن و میخوان حتما ماهم انجام بدیم چیه
حالا اوکی نظرتو گفتی ولی دیگه قبول کردن و نکردنشو بسپار به خود مادر
حالا بچه خواهر شوهر تو تپله بچه های خواهرشوهر من تپل هم نیستنا بعد همش به من میگه این و بده بچه تپل میشه غذاشو میکس کن خوبه راحت میخوره میگم نه میکس بدم عادت میکنه میگه نهههه من به بچه هام میکس دادم عادت نکردن بده بذار بخوره چاق شه

بیخیال،با خودت غذاشووو ببر که نگن چیزی

ادم شوهر ذاتش همینه بچه داری خودشون عااالی بچه داره عروس افتضاح

اره طبیعیه ما هم داریم از این آدما متاسفانه 🫠 برات مهم نباشه کار خودتو بکن👍🏾یا ی وقتا غذایی ک براش درست کردی رو ببر اونجا جلو چشمشون بده ک هی حرف نزن

امان از دست خانواده شوهر رفتارها همشونم کپی همدیگس دقیقا همینارو بمنم میگن،هروقت میرفتم اونجا اعصاب خوردی داشتم تا اینکه چندبار جوابشونو دادم دیگه هیچی نمیگن

منم دقیقا مثل تو ولی خوب کاری میکنی همینجوری ادامه بده

عزیزم هر کسی عقیده ای داره و از نظر و ذهن خودش و طبق مطالعات یا باورهایی که داره قبولش داره چون عقایدشه. درسته شاید بچه اون مثل بچه شما نباشه اونم اونجوری بزرگ کرده درست مثل ماها که مادرامون بزرگ کردن و نمک خوردیم شیرینی خوردیم و اون روغن ها رو خوردیم چون اون زمون اونجوری بودن همه . ولی الان که علم پیشرفت کرده و مردم و مادرا آگاه تر شدن خیلی چیزارو رعایت میکنن . میدونن که بعضی چیزا برای بچه ضرر داره و دوست دارن بچشون خیلی سالم بزرگش کنن.
ولی در کل من جایی که اینجوری اذیت بشم و به تربیتم احترام نزارن نمیرم حتی اگه خونه‌ی مادرم باشه

عه عه خونواده شوهرم همشون اینطورین مثل پدر شوهرم امروز میگه آب بیارین برا فاطمه منکه می‌دونم بهش ندادین انقد حرصم گرفت مگ تو مادری بعد انقد مطمنی به بچم ای نمی‌دم انقد بی فکرم

منم گاها مث تو حرصم میگیره
گاهی جواب میدم گاهی بی جواب
واقعا ادم کلافه میشه بعضی وقتا ☹️

ک.ن لقشون

من حتی جایی میرم میوه هم نمیدم چون به شستن خیلیا اعتماد ندارم

سوال های مرتبط

مامان ماهلین و تودلی مامان ماهلین و تودلی ۱۱ ماهگی
سلام سلام ، مامانا بیاین کارتون دارم ...
اول از همه اینکه شما به ابجد اسم و این چیزا اعتقاد دارید ؟ برای انتخاب اسم ارتعاش بررسی کردید ؟ من آنچنان اعتقادی ندارم .
اما سوال مهم ترم😂 :
من‌دو شب پیش به شوهرم گفتم من از اسم هانا خوشم میاد و بذاریم هانا به ماهلینم میاد . بعد نه موافقت کرد نه مخالفت . گفتم ماهورا گفت نه .
حالا دیشب خونه باباش بودیم ، پدرشوهرم گفت من یه چیزی بگم اونو میذارید ؟ گفتیم بگو , یهو گفت بذارید هانا ......
شوهرم اصلا شاخ درآورد. بعد گفت دیگه حالا که بابامم گفت بذاریم هانا . من سر تکون دادم چیزی نگفتم فقط خندیدم . بعد برگشت بلند گفت که من میدونم الان اگه بذاریم هانا ، فائزه تا عمر دارم هی میخواد بگه چون بابات گفت تو گذاشتی هانا😂😂😂😂 بعد موقع برگشت گفت اصلا از هانا خوشم نمیاد بگرد اسم پیدا کن . همه اشم میگه ماهلین رو من انتخاب کردم این‌یکی با توعه فردا روز نگی اسم بچه هامون رو نذاشتی من انتخاب کنم .
حالا موندم تو دوراهی😂😂😂 آیلین کنسل شد برامون دنبال اسم جدیدم .
مامان ⭐ دایـــان ⭐ مامان ⭐ دایـــان ⭐ ۱۶ ماهگی
امروز دایانو بردم پیش دکتر شاه‌فرهت
از در رفتیم تو گفت این بچه خیلیییی شره
گفتم بله 😊🤣

گفت یه جمله بخوام بهت بگم ، سالم ترین بچه دنیاست و هیچ مشکلی نداره 🤷

گفتم دکتر چند روزه ۱۲ ساعت میخوابه شیر نمیخوره ، گفت خب نخوره نمیخواد 🫠🫠 گفت تو آب نخوای به زور میخوری ؟ گفتم خب نه ...
گفتم شکمو بوده همه چی میخورده کاااامل میخورده غذاشو
گفت این بچه مشکلی نداره
کاری به کارش نداشته باش
بخواد میخوره ، نخواد نمیخوره🤷🤷
گفت برای هدر دادن پولای باباش یه شربت مولتی اشتها مینویسم ، اونم چون پول خرج کنی اگر نه همونم نمی‌نوشتم 😑😑

راستی من شنیده بودم آمریکا پیشنهاد دکترا اینه بچه ای که شیرخشک میخوره از یکسالگی شیرگاو جایگزین بشه
دیدم دکتر فرهت هم دقیقا همینو گفتن 😍😍 گفت شیرگاو شروع کن و بعد یکسال شیرگاو بده البته پاستوریزه

حالا روش جایگزین کردن شیرگاو تدریجیه که از یازده ماهگیش شروع میکنم انشاالله 😍😍
خلاصه که اعتصاب قبلی برای دندون بود و ۱۲ روز طول کشید
امیدوارم اینم برای هرچی که هست زود بگذره و بشه همون دایان شکمو و خوش غذای قبلی 🥲🥲 خیالم بابت مریض بودنش راحت شد
مامان شاهان مامان شاهان ۱۳ ماهگی
امشب دلم خیلی پره خاطرات یکسال پیش میاد جلو صورتم وقتی بی حسی به کمر رو زدن و خوابیدم رو تخت اتاق عمل پرده جلوم کشیدن و دکتر شروع کرد ب بریدن دکتر گفت قل اول دختر مرگ داخل رحمی اون لحظه نفهمیدم چی گفت فقط منتظر صدای گریه بچم بودم همش میگفتم چرا صداش نمیاد پس یهو دکتره گفت خاااااانم قل دخترت که مرده من جیغ گریه گفتم خداااااااااا چرا اینکارو کردی باهام یهو گفت قل دوم پسر سریع صداش اومد اوردنش جلو صورتم من گریه شاهان گریه من جیغ میزدم شاهان جیغ میزد یهو شاهانو بردن دیگه صداش نیومد بچم نفسش قطع شد بردن احیاش کنن فقط گفتم یا فاطمه زهرا به دادم برس گفتم یا رباب بمیرم برا دل شکستت ب دادم برس بعد یکی دو دقیقه به مامایی که بالا سرم بود گفتم بچه چیشد گفت حالش خوبه خیالت راحت باشه برگشت . گفتم خداااا نمیدونم گلایه کنم ازت یا تشکر کنم . بعد ۲۰ دقیقه بخیه ها تموم شد بردن ریکاوری یه شوهرم خبر دادن میزد تو سر صورت خودش میگفت دخترم دخترم . پرستارا بردن شاهان بهش نشون دادن یکم اونجا اروم گرفت چه روزی بود خدا حکمتتو شکر تو خودت ارحم و راحمین هستی حتما میدونی صلاحم چی بوده شکرت بازم