۷ پاسخ

تو باید با سیاست پیش میرفتی نمیکفتی که شوهرم راضی نیست بیام
میکفتی دکتر بهم کفته باید استراحت باشی این مدت
به مامانت میکفتی نمیتونم بیام تا اونجا خطر زایمان زود روس هست. اسم شوهرت چیه ؟ بگو مثلا ( امیر هم میگه شما پاشو بیا اینجا پیش من باش
اینژوری باید میکفتی مقعصر خودتی که سیاست نداری عزیزم

همیشه یه نقص هست چه از طرف خانواده خود آدم چه از طرف خانواده همسر چه از طرف خود همسرم
خداروشکر همسرت که خوبه
میمونه خانواده خودت بیخیال بابا
مهم خودت و همسرت هستی
به هیچی فکر نکن
زن و شوهر میمونن برای هم غصه نخور از همه چیت لذت ببر جای چرت و پرت خانواده
حالت رو به آدم ها دیگه گره نزن
استرس هم نداشته باش
من تا قبل از بچه برای خودم خط قرمز و هرم ساخته بودم
میگفتم اول خدا بعد خودم بعد همسرم
بقیه بیرون هرم هرکسی هرکاری میخواد بکنه نباید روی من اثر بذاره باید از زندگیم لذت ببرم
الان میگم خدا و خودم و همسرم و بچه ام بیخیال بابا

عزیزم بهش بگو مادر خواهرش بیان کاراتو بکنن بگو مگه میشه تنها بمونم باید بیان مواظبت باشن یا بذاره بری یا بگو مادر خواهرش بیان کاراتو کنن

خب خواهر همه چیو به خانوادت نگو میگفتی نمیتونم بیام شهر شما یا دکترم ممنوع کرده گفته باید همینجا زایمان کنی
یکاری کن آشتی شون بده

قضاوت سخته
نظر دادنم سخته
کاش ی جور میشد اشتیشون بدی
سعی کن حرف ببر و بیار نکنی
مامانت باید کوتاه بیاد
زندگی دخترش خیلی ارزشش بالا تر از این حرفاس
اگه خدایی نکرده شوهرت کینه کنه دیگه زندگی سخت میشه
بیشتر ب حرف شوهرت باش
ولی خودتم ضعیف نشون نده ک از پس کارات بر نمیایی
مادرت بلاخره دلش رحم میاد میاد سراغت

میفهممت خانواده منم همینن کاری
نمیشه کرد بچسب بع زندگی و شوهرت منم بعد زایمان با اینکه یه کوچیک دارم بخاطر رفتار های خانواده مجبورم خونه خودم بمونم دست تنها

چرا گلم چیشده

سوال های مرتبط