ریدم به شوهرم با اون دختره که بفکرشه ریدم به ریخت هر دو تاشون که به غیر از ادم شبیه همه چی هستن خدا دیگه منو بکش خودت که میدونی من نمیتونم برم حداقل بمیرم راحت شم گفتم ۶میریم بیرون میرفتیم دکتر سونوی پسرمو نگا کنه رفتیم از ۶نشستیم مطب انگار پسر شاهه اول این بره تو برگشته ساعت ۶ ونیم بهم میگه بریم فردا بیایم نفر ۴بودیم خلاصه نشت غر و غر پتو بچه شیشه شیر دست من شیشه افتاد شکست اونجا بهم میگه مواظب یستی افتاد منم گفتم میگرفتی نمشکست چکار کنم خلاصه رفتیم اومدیم به دکتر میگه هیچی بلد نیس رفته شیشه و دارو هارو بگیره اومده میگه ۵۰۰دادم شیشه مگه من امروز یع تومن پول دراوردم مگه همه چی ضرر پشت ضرر انگار من خوشم میاد این الکی پول خرج کنه از دکتر تا خونه فقط فوش داد من باز اعصابم خورد شد یاد حرفاش افتادم 🤧🤧🤧🤧

فقط توکل کن به خدا
اگه تنها ترین تنهایان شوم باز هم خدا هست
او جانشین تمام نداشتن هاست

دع آتان لعنت اوشاغ سنین دی اوز اوشاغان المیاجاخسان کیمه آلجاخساخ😒😒

کاش وقتی میدونستی پای کسی وسطه بچه نمیاوردی عزیزم...اون بچه بامشکلات شمابزرگ میشه واسیب میبینه😔

سنین او عرین ادام اولمادی؟؟توتوب ازسن بیلسین😑

تو مخ باید برن با حرکات و رفتارشون
من اینهمه با شوهزم بحث کردم حتی باباشم اومد بش گفتم پسرت روانیه جانیه خالخ زنکه همه ویژگیای بدو داره باباش کلی حرف بارش کرد بازم حالیش نشد امردز اومده شلوار لی شو گزاشته رو بخاری خشک بشه نمیگه میسوزه ها خوبه دیدم برداشتم

چرا شیشه ای استفاده‌ میکنی گلم
برا بیرونش پلاستیکی بخر که خطری نداشته باشه