۹ پاسخ

پستونک نمیخوره ؟
بچه فامیل ما اینجور بود دوسالگی خودش ول کرد حتی موقع خواب باید دستشو میخورد

پسرمن وقتی شروع میکنه اونجوری کردن زود پستونکشو میدم دهنش

ی مدته من دخترم کوچیک بود اشک میریخت ها اینقدر عوق میزد ولی از سرش افتاد

سعی کن باهاش بازی کنه جوری که بدو بدو کنه و بخنده تو بازی باهاش توپ بازی کن ک با دستاش توپ بگیره نکنه دهنش هی درحین بازی کاری کن بخنده

دختر من کارش هست هرچی میگم هی لج میبره

وای دختر منم همینکارو می‌کرد یه مدت خداروشکر یادش رفت

چیزی تو گلوش گیر نکرده که بدش بیاد
مث مو یا پوست تخمه
از کوچکی اینجور بوده؟؟

شاید داره دندون درمیاره

پسر من یکی ۲ بار انجام داد اینکارو مثل اینکه تازه کشف کرده حواسشو پرت کردم دیگه فعلا نکرده ۲ دوروزه

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه ۱ سالگی
خسته شدم از این بچه ارزو ب دل من موند غذا بخوره ی چیز میدم دستش با ذوق بذاره دهنش حتی برا بیسکویتم عن بازی داره گفت ام شیر درست کردم تا دید شروع کرد اوق زدن انقدر ک تو گلوش چسبید از ترس گریه کرد دوباره شروع کرد اوق بزنه تا بالا بیاره از همون نوزادی منو خسته کرد دوماهه بود انقدر دستشو فرو میکرد تو حلقش تا بالا بیاره و هزاران بار اینجوری بالا اورد چند روز شد غذا خوب میخورد شیر میدادم میخورد پستونکشم گرفته بودم شبا پستونک میخواست شیر میدادم تنش داشت پر میشد ک واکسن زد هرموقع میادخوب بشه غذا بخوره بدون اوق بعدش یا واکسن داره یا مریض میشه دوباره کی بخواد خوب شه معلوم نیست خسته شدم از لاغریش ارزو ب دلم موند یکی بگ عه تپل شده یا قد بلند شده بپرسی نپرسی همه میگن لاغرتر شده حداقل لاغره قذش بلند باش بگم رفته تو قذش یا مهم نیست قدش بلنده
خسسسسته شدم چرا بین این همه ادم من باید بچم لاغر ضعیف و قدبلند نباشه
ن از شوهر شانس اوردم ن خانواده شوهر ن بچه ن فامیل
مامان نفس مامان نفس ۲ سالگی
خانوما یه سوالی داشتم میشه لطفا کمک کنید پسر من خیلی گریه میکنه از صبح که از خواب بیدار میشه گریه میکنه تا شب که بخواد بخابه برا چیزای الکی میزنه زیر گریه خودشو پرت می‌کنه زمین جیغ میزنه خودشو گاز میگیره مبل رو گاز میگیره یا منو یا هم خواهرشو موهاشو میکنه سر من داد میزنه هر کاریم بکنم بدتر میشه بخدا از صبح هم که بیدار میشه همش دستم به دهنشه که گرسنه نباشه بهونه گیری کنه صبح برا صبحونه تخم مرغ میدم تا وقت نهار که بشه شیر موز میدم بهش ظهرا غذاهایی متنوعی درست میکنم میدم ساعت ۲ اینا میخوابن دیگه تا ساعت ۴ و نیم و ۵ بعدش که بیدار میشن بهونه بیرونو میگیرن باباشون میبره پارک تاب بازی یک ساعت دوساعتی میگردونه میاره اورد که خونه بازم گریه میکنه خودشو پرت میکنه اینور اونور میبرمش حیاط ماشین سواری میکنن باهاش بازی کنم باهاش اما بازم گریه میکنه همش دنبال پدرش گریه میکنه که منو ببره اونم کار داره نمیتونه که همش پیش این باشه منم هر کاری میکنم سرشو گرم کنم دنبال پدرش گریه نکنه نشدنیه که نشدنیه دیگه کم میارم از بس باهاش حرف میزنم نازشو میکشم که گریه نکنه هر کاری بگید کردم بخدا سر کتاب هم باز کرذم اما بازم اروم نمیشه اصلا دیگه موندم چیکار کنم از دست گریه هاش از صبح تا شب ۱ ساعت اروم نیس که بگم ارومه منم مغزم استراحت میکنه نه همش گریه همش بهونه خسته شدم دیگه دیگه بعضاً عصبی میشم داد میزنم سرش میزنمش بعدش خودم ناراحت میشم خودم خودمو میزنم که دستم بشکنه چرا زدم 😭😭😭😭😔😔