۱۸ پاسخ

منم نگفتم
آخه بارداری دختراش رو‌تا ماه چهارم نگفتن
بعد که میخواست بگه گفت نمیدونم بگم نگم
بعد من عطسه کردم گفت وای پناه برخدا صلوات فرستاد بعدش گفت توکل بخدا گفت
خدایی ناراحت شدم انگار که من حسود بودم خداروشکر که اونموقع بچه داشتم

بخدا موندم چیکار کنم خیلی حس بدی دارم تازه دیروز زنگ زده میگه مونا میگه من شک دارم آنقدر زدم رو پام گفت مگه چیه خوب دوست داشتم دهنشو کوک بزنم خدا شاهده

من که بی بی چک زدم مثبت شد و شوهرم به خواهراش گفت اما دیروز پریود شدم الان بهش میگم تو اصلا تو رو خدا چیزی نگو تا بدترش نکردی حالا میره میاد میگه مطمئنی حامله نیستی😕

شوهرت گفته یه جورایی تقلب رسونده به ننه اش من تا انتی به شوهرمم نمیگم

سلام مامان تو دلی ببخشید علائم بارداری هیچی ندارید حتی تهوع صبحگاهی اینا ؟
آخه خودمم ندارم نگرانم ۶ هفتمه

منم بعد از جواب سلیفری گفتم ماه چهار . خیلی شیک و مجلسی بگو خواستم از سلامتش خیالم راحت بشه بعد بهتون بگم .

شوهر من همین که جواب آزمایشم مثبت شد سریع به مادرش و خواهراش گفت😑

بچه ها آنتی چیه منم تازه فهمیدم باردارم منم گفتم بی کسی نگم تا برم برا تشکیل قلب

تو ان تی هم بگو هنو تازس گیر به جنسیتش ندن

من بعد ان تی گفتم به همه گفتنش یکم آدم خجالت می‌کشه ولی بعدش عادی میشه 😁😁

عزیزم کار خوبی کردی به کسی نگو تا جاش سفت بشه....من سر بارداری اولم اشتباه کردم ب همه گفتم البته بیشتر همسرم ذوق داشت ب خانوادش بگه، وقتی سقط شد مادرشوهرم پرسید دکتر علت سقط رو نگفت؟! گفتم نه😕 سر بارداری دومم فقط به خانواده خودم گفتم اجازه ندادم قوم شوهر بفهمن وقتی دومی سقط شد گفتم خدا روشکر ک بهشون نگفتم!😑

نه همون ان تی رفتی بگو
ولی آزمایش مثبت شدهمه فهمیدن 😅

چون علائم نداری بعد انتی بگو
اگه گفتن چرا دیر گفتی فلان بگو منم تازه فهمیدم گفتم برم از سلامتیش مطمئن شم بعد بگم

برا منو کل جایی ک هستیم کوچیکه همه فهمیدن😐😐
چون مادربزرگ همسرم فوت کرد نرفتم همه فهمیدن بعد تشکیل قلب
و الان همه ی همه میدونن😂😂

والا من خونه م بغل دست مادرشوهر ومادرمه تا بعد از انومالی نگفتم 🤪😜خیلیم خوب بود

الان بگو خودمم نمیدونستم الان فهمیدم😂

نگی بهتره ، برو آنتی انشالله همه چی خوب بود بعد بگو بهشون

سلام منم مثل شما بعد انتی میخوام بگم به همه

سوال های مرتبط

مامان امیر حسین🦉🦋🧸 مامان امیر حسین🦉🦋🧸 روزهای ابتدایی تولد
مامانا بیاید یه چیز جالب بگم شنیدین میگن تاخدا نخواد هیچی نمیشه واقعا راسته برای من باردارم معجزه بود هم تنبلی داشتم هم شوهرم مشکل اسپرم داشت دوسال تحت درمان بودیم هی دارو می‌خوردیم آمپول می‌زدیم هیچ نتیجه ای نگرفتیم درست برج ۹پارسال به شوهرم گفتم دیگه دکتر نمیرم یه ماه استراحت میکنم بعد دنبال یه دکتر دیگه میرم خلاصه برج ۱۰دیگه نشستم خونه هیچ دارویی مصرف نکردم اون ماه تصمیم گرفتم برم عطاری داروهای عطاری استفاده کنم شاید نتیجه گرفتم برج۱۱استفاده کردم پریود شدم و اخرین پریودم بود منم نمی‌دونستم باردارم برج ۱۲روزه گرفتم هی باخودم میگفتم کاش پریود نشم بتونم روزه کامل بگیرم خلاصه اون ماه کارهای سنگین کردم همه کار کردم🤭نمی‌دونستم باردارم تا اینکه دیدم ۱۴روز شده پریود نشدم وشکم درد شدید داشتم رفتم دکتر داروخوردمولی هیچ اثری نداشت تازه حالت تهوع هم اضافه شده یهو به سرم زد تست بزنم خدارو چه دیدی شاید باردارم تست خریدم ولی نزدم آخه قبلا هم تأخیر داشتم گفتم شاید الانم همین جور تأخیر باشه فرداش شوهرم گفت تست بزن گفتم باشه بازم نزدم میترسیدم منفی باشه دلم بشکنه تا اینکه مادر شوهرم گفت تست بزن گفتم باشه فردا صبح میزنم خوابیدم خواب دیدم تست زدم دوتا خط مثبت پررنگ افتاده بیدار که شدم استرس گرفتم گفتم بزنم تست زدم دوتا خط مثبت پررنگ عین خوابم افتاد از خوشحالی شروع کردم گریه کردن ۱۴۰۴٫۰۱٫۰۱فهمیدم باردارم بهترین عیدی بود ظهررفتم بیمارستان آزمایش دادم باردار بودم