باز صبح شد موقع مهد رفتن شد داستان های خونه ما شروع شد
😑😑آی خدا پس این همه بچه که توی مهد هستن چطوری میان مامانشون آنقدر راحت میاد می‌ذاره و می‌ره
دختر من جد و آبادمون و دوماهه میاره جلوی چشممون

پسر من خودم دوس نداشتم بنویسم مهد ولی چون همبازی جیزی نداشت خودش دوس داشت بره.مهد تو خیابون مونه خودش اصرار کرد بره ثبت نامش کردم.از روز اول هم‌گفت مامان تو برو خونه ‌بذار خودش علاقه نشون بده باهاش راه بیا.دعواش نکن

مال منم همینه الان کنی بهتر شده والا......

پسر منم مهدکودک دوست نداره. اولا ک همش میگفت نریم مهدکودک... حالا کمتر شده ولی بازم میگه . امیدواره ک شاید یکبار بگم باشه... اما من محلش نمیدم . میگم ثبت نامت کردم باید بری

این زود بیدار کردنش و یهو فکر دوری از مادر براش باهم سختره

چون سنش کمه اشتبا کردی اول صبی گذاشتی من ساعت ۳ تا ۷ میفرستم

دختر من عاشق مهد هست

ببر جایی که دوست داره من پسرمو جایی میبرم خانه بازی هم داره دوست داره

والا ما تعطیلیم هقته ی پیش تا حالا

پس خوب شد امسال ننوشتمش🥲

سلام عزیزم‌ اتلیه انلاین دارم نمیخواین از من عکس سفارش سفارش بدین نمونه کار هام تو سوال هام هست زیادن

خب نبرش واجب نیس که،اذیت میشه بزار برا تابستون.
من دخترم شنا ثبت نام کردم دیدم از اب ترس داره اصلا پیشرفت نداره ادامه ندادم فهمیدم زوده براش

اضطراب جدایی داره؟

رشت که بخاطر آنفولانزا تعطیل پسر من دلتنگه مهدکودک‌ه .پسر منم یه دوره اذیت می‌کرد بره مهدکودک. از مهدکودک تعریف کردیم درست شد