چقد روانم بهم ریختس خیلی خستم از وقتی ک این بچه دنیا اومد همش تو عذابم یا شیر نمیخورد یا مریض میشد بستری میشد بزرگتر شد غذا خوردنش افتضاح خوابش کلا افتضاح باید دوساعت رو پام باشه تا بخابه نمیتونم از پستونک بگیرمش آخ ک تا صبح بخام بگم کم گفتم هیچ دل خوشی ندارم از بچه داری

آخ میفهمم چی میگی 😢🫂

منم مثل تو این دردسرا رو کشیدم نمی تونست شیر بخوره بعد اون تا ۲ماه نیم زردی داشت کولیک تا یکسالگی بدخوابی هاش بماند ماهی دو بار رو پیش متخصص میرفتم چون مریض میشد سوختگی های شدید که هنوزم هست انواع پماد سوختگی تو خونه دارم تازه شوهرمم پیشم نبود یعنی از اول بارداری تا یکسال و نیمگی نیلا پیشم نبود

برای خواب هم صبح ها زود بیدارش میکنم
ظهر هم دوساعت بیشتر نمیذارم بخوابه
شبا هم اصلا دیگه رو پا نمیذارم.
خودش اینقدر بازی میکنه خسته که شد یه جا خوابش ببره. چون اینجوری بزرگ هم ک شد خواب براش عذاب

نمیدونم چه روشی برای تَرک پستونک استفاده کردید
ولی من این روش رو رفتم واقعا جواب داد
شب اول با سوزن چندتا سوراخ کردم
چند شب بعد یه کوچولو سوراخ ها رو گشاد کردم
چند شب بعد یکم سرش رو چیدم
چند شب بعدش تا نصف چیدم. خودش پرت کرد بیرون

حق داری بعضی بچه ها خیلی بدقلقن اذیت میکنن ، واقعا روح و روان مادر خسته میشه

عزیزم هممون خستگی و کمبود خواب و تفریح داریم
ولی شیرینی زندگی هستن بچه ها...
خداروشکر کن
آیت الکرسی و صلوات بخون بزار آروم شی

اگه مادر یا خواهر نزدیکت هستن یه چند ساعتی بزار پیش اونا بچتو
یکم استراحت کن به خودت و خونه برس

آخ بگردم بچه ها بعضی هاشون واقعا اذیت میکنن