یهو استرس اینکه هفت سال دلانارو بزرگ کنم سنگشو به سینه بزنم جونم در بیاد بعد یهو باباش بیاد و با اون بره تموم جونمو یخ کرد...
میترسم بد هم میترسم از جدایی دلانا. میترسم یشب چشمامو باز میکنم بچمو رو جاش نبینم میترسم دیگه کیو بغلم بخوابونم.
نمیدونم چرا این حسو گرفتم اما فکر میکم آینده ی نزدیک قراره برام اتفاق بیفته
خدا هیچ مادریو بچش امتحان نکنه‌‌...

مامان دلانا عزیزم نگران نباش خدا بزرگه اون موقعه بابای عزیزش ده تا زن عوض کرده چهارتا دیگم پس میندازه نگران نباش دلانا یادش نمیاد اصلا خخخخخخ

ایشالا حل میشه ابجی گلم♥️🥲

عه ابجی آن شدی برات صدا فرستادم🙃

مامان دلانا شماهم غصه نخور اگ دخترتو ۷سالگی گرفت ۹سالگی میتونه خودش انتخاب کنه ک پیش کی زندگی کنه ازالان غصه اون۲سالی ک اصلا شاید،پدرش نیاد دنبالشو نخور
اگرم رفت برو دادگاه حق دیدن بچتو از۴شنبه تا جمعه بگیر ک پیشت باشه تا۲سال تموم شه
باپوست واستخونم این استرس رفتن دخترتو درک میکنم اما اگ بره هم زیاد طول نمیکشت

هی روزگار منم دلم گرفته من همه جوره تو هر شرایطی با شوهرم کنار اومدم کار نکرد در امدش کم بود گفتم عب نداره الان یه مدت بهم محل نمیده میگه ازت بدم میاد جاشو جدا کرده باهام حرف نمیزنه من دلیل این کاراشو نمیدونم دیشب بهم گفت تو لیاقتت لباس کهنه بپوشی آخه چرا

چندتا ازپستات روخوندم قلبم گرفت انشالله خداکمکت میکنه عزیزم خیلی غصه خوردم

من یهو برای تو خیلی گریه کردم وقتی تاپیک هات و خوندم نمی‌دونم خدای تو کجاست واقعا کجاست😭😭😭😭😭😭😭😭

عزیزم 🥺🥺
از همسرت جدا شدی؟