تجربه زایمان پسرم💙
پارت ۴
بعد از حدود یک ساعت ماما پسرم رو اورد گذاشت رو سینم تا شیر بخوره ولی اصلا سینمو نمیگرفت و خواب بود
دهنش هم که باز میکرد و میذاشت دهنش بازم نمیخورد ماما هرچی تلاش کرد سینمو نگرفت گفت رفتی بخش اونجا کمک میکنن سینتو میگیره
دیگه یه ربع به دو منو و پسرم رو فرستادن بخش
خداروشکر اتاق خصوصی خالی شده بود و بعدش که اومدم بخش رفتیم اتاق خصوصی و تایم ملاقات هم بود خانواده همسرم و خودم اومده بودن کنارم بودن ولی من سعی میکردم حرف نزنم زیاد و سرم تکون ندم که سردرد نگیرم
مامای بخش هم اومد چندبار سعی کرد ولی بازم پسرم سینمو نگرفت😭😭😭و همش حس میکردم یه چیزی میاد تو حلقش و عوق میزنه که مامانم رفت به پزشک اطفال گفت اونم معاینه کرد و بهش شیرخشک دادن متاسفانه اونم تو شیشه!
بعد شیر خوردن بالا اورد دوباره دکتر گفت چند ساعت بعد شیر میدیم بهش که شیر دادن ولی بازم بالا اورد دکتر گفت باید معدش شستشو بدیم و شیر خشک سبکتر بدیم اگر همینجوری بود باید امشب بستری بشه😓بدترین حس و حال ممکن بود و من همش گریه میکردم
الهی بمیرم معدشو شستشو دادن و دو سه ساعت بعد بهش شیرخشک ببلاک دادن و خداروشکر بالا نیاورد و حالش بهتر شد
ولی اصلاااا سینمو نگرفت و شیر اغوز هم دوشیدم و ریختم تو شیشه یکم خورد
از اون روز به بعد هم سینمو نمیگیره و اذیت میکنه و عادت کرده به شیشه
شیشه هم دکتر براون برده بودم که چون خودش قطره ای ازش میاد بد عادت شده که همون شب هم شوهرم فرستادم اونت گرفت که با مک زدن شیر فقط بیاد ولی دیگه بد عادت شده بود و منتظر بود شیر بیاد تو دهنش
به من هم گفتن تا ساعت ۱۱ شب نباید چیزی بخوری و خودمون میایم بهت میگیم چیکار کنی

۴ پاسخ

چه پرسه سختیه🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

عزیزم قدم نورسیدت مبارک باشه . شنیدم بیمارستان اردیبهشت واسه اینکه هزینه اضاف بگیرن الکی یه شب بچه رو نگه میدارن حقیقت داره؟

آخی عزیزم چقدر سخت ، الهی بگردم که معده.اش شستشو دادن 🥺🥺🥺🥺
خداروشکر الان خوبه

منم همین بلا سرم اومد واسه شیر خوردن دخترم🫠

سوال های مرتبط

مامان هامین🧿🩵 مامان هامین🧿🩵 ۷ ماهگی
#پارت_چهار_تجربه_زایمان_سزارین
وقتی بخیه زدن پرده رو برداشتن و دوتا سه تا پرستار مرد و زن اومدن و بلندم کردن و گذاشتنم رو تخت و بردن بخش ریکاوری
همین که بردن من من اینقدر سردم بود که کل بدنم می‌لرزید و دندونام میخورد به هم
به پرستار گفتم و روم پتو کشید 🥶
بازم سردم بود
یه پرستار دیک اومد یکم شکمم رو ماساژ داد هیچی نفهمیدم گفتم تا میتونی ماساژ بده که تو بخش نمی‌ذارم دست بهم بزنید 🤣
گفت زیاد هم لازم نیست
رفت بچمو آورد سینمو ماساژ داد یکم شیر اومد گذاشت دهن پسرم
وایییییییی نگم از اولین باری که سینمو گرفت
چقدر حس خوبی بود 😭
اینقدر گشنش بود که سینمو ول نمی‌کرد ولی پرستار گفت کافیه
بازم لرز تو بدنم بود که این بار گفتم برام دستگاه آورد گذاشت بالا سرم ولی واقعا اینقدر سردم بود که هیچ جوره گرم نمیشدم 😩گفتم بخاطر اثر داروهاس
پسرمو بردن گفتن بعدا میایم دنبال توام
ولی دلم میخواست بگم نبرینش 😅
بعد بیست دقیقه نیم ساعت هم اومدن دنبال خودم
وقتی بردنم بخش یهو شوهرم اومد بالا سرم باخنده گفت پسرمونو دیدی😍پرستار ترسید بیچاره 🤣
گفتم آره شبیه خودت بود 😐🤣
خلاصه بردنم تو اتاق خودمم همه دورم بودن همش میگفتم پس چرا هامین رو نمیارن نکنه چیزی شده
که یهو پرستار اومد تو گفت بفرمایید اینم گل پسرت 😍
واییییی من همش در تلاش بودم ببینمش
نوبت به شیر دادن رسید
خیلی مرحله سختی بود چون اطرافیانت بلد نیستن خوب بگیرنش که سینتو بخوره توام دراز کش افتادی رو تخت
پرستار گفت یکم بدوش بریز تو قاشق بده بهش
خلاصه اونقدر شیر نداشتم مجبور شدم بعد چند ساعت بهش شیر خشک بدم 😢