۴ پاسخ

داد بزنی که فایده نداره خودت و بچه رو نابود میکنی . تو این سن غر غرو میشن و انگار دوباره وابستگیشون زیاد میشه .

من امتحان کردم این داد زدن ما فایده نداره جز اینکه بچمون از مادرش بترسه تو خونه احساس نا امنی کنه من دیگه داد نمیزنم وقتی خیلی نق میزنه هرموقع باشه لباس میپوشیم میبرمش بیرون هرچی بخاد براش میخرم با هم پیاده روی میکنیم نق زدن اونم تموم میشه اون داد زدن جز عذاب وجدان واسه حودمون خراب شدم روحیه بچمون هیچی دیگه نداره

پسر من از اولش گریه و نق نقو بود تا الانم ادامه داره
غذا هم ک اصلا نمیخوره فقط شیرخشک
بسه دیگه نمیخوام حرص بخورم سعی میکنم بیخیال باشم
ویتامین و آهن مرتب بهش میدم هر موقع هم دلش خواست غذا بخوره
اگه نخوره هم دیگه نمیرم تو اتاقا دنبالش ک یه لقمه غذا بخوره
چون بچه اگه گشنه باشه مطمئن باش میاد پای سفره
اینجوری خیلی بهتره

عزیزم میدونم خیلی سخته بعضی وقتا آدم میخواد خودشو بزنه اما اونجورموقع ها اصن واکنش نشون نده.خب چه گناهی کرده شاید ی چیزیش هست واقعا!یکم استا بده شاید بدنش دردمیکنه شاید سرماخوردگی گرفته ولی بروز نمیده.الانم ک آنفولانزا اومده دخترمنم سرماخورده هیچی نمیخوره اصن.بذار وقتی گشنش شد خودش میاد میگه.یا چیزایی که دوسدارع براش درست کن شاید خورد😥

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۲ سالگی
خانوما یه سوالی داشتم میشه لطفا کمک کنید پسر من خیلی گریه میکنه از صبح که از خواب بیدار میشه گریه میکنه تا شب که بخواد بخابه برا چیزای الکی میزنه زیر گریه خودشو پرت می‌کنه زمین جیغ میزنه خودشو گاز میگیره مبل رو گاز میگیره یا منو یا هم خواهرشو موهاشو میکنه سر من داد میزنه هر کاریم بکنم بدتر میشه بخدا از صبح هم که بیدار میشه همش دستم به دهنشه که گرسنه نباشه بهونه گیری کنه صبح برا صبحونه تخم مرغ میدم تا وقت نهار که بشه شیر موز میدم بهش ظهرا غذاهایی متنوعی درست میکنم میدم ساعت ۲ اینا میخوابن دیگه تا ساعت ۴ و نیم و ۵ بعدش که بیدار میشن بهونه بیرونو میگیرن باباشون میبره پارک تاب بازی یک ساعت دوساعتی میگردونه میاره اورد که خونه بازم گریه میکنه خودشو پرت میکنه اینور اونور میبرمش حیاط ماشین سواری میکنن باهاش بازی کنم باهاش اما بازم گریه میکنه همش دنبال پدرش گریه میکنه که منو ببره اونم کار داره نمیتونه که همش پیش این باشه منم هر کاری میکنم سرشو گرم کنم دنبال پدرش گریه نکنه نشدنیه که نشدنیه دیگه کم میارم از بس باهاش حرف میزنم نازشو میکشم که گریه نکنه هر کاری بگید کردم بخدا سر کتاب هم باز کرذم اما بازم اروم نمیشه اصلا دیگه موندم چیکار کنم از دست گریه هاش از صبح تا شب ۱ ساعت اروم نیس که بگم ارومه منم مغزم استراحت میکنه نه همش گریه همش بهونه خسته شدم دیگه دیگه بعضاً عصبی میشم داد میزنم سرش میزنمش بعدش خودم ناراحت میشم خودم خودمو میزنم که دستم بشکنه چرا زدم 😭😭😭😭😔😔