۴ پاسخ

پسر من علاوه بر چیز پرت کردنش خیلیییییی دست بزنم داره کلافم کرده

از سرش میره بعد مدتی از سنش هست نباید زیاد سراین موضوع بهش گیر بدی زیاد موقع این کار بهش توجه نکن حواسش پرت چیز دیگه بکن تا کم کم یادش بره

باید تحمل کنی تا از سرش بیوفته تقریبا ۹۰ درصد بچه ها پرت میکنن چون با پرت کردن احساس قدرت میکنن بهش بگو چه چیزایی رو اجازه داره پرت کنه و به چه سمتی میتونه پرت کنه پسر من با پرت کردن تلویزیون مامانم اینارو شکست همون قدر که مراقبی اولی به دومی آسیب نزنه دو برابرش مواظب باش اولی از لحاظ روحی آسیب نبینه چون چه بخوای چه نخوای نوزاد هم توجه بیشتری میخواد هم مراقبت بیشتر اینجوری اولی هم حس حسادت میکنه هم حس اینکه دیگه شما دوسش ندارید بعد لجبازیاش بیشتر و بیشتر میشه

پسر منم همین کارا میکنه .حالا که تو هم گفتی حتما اقتصای سنشونه

سوال های مرتبط

مامان درسا مامان درسا هفته سی‌ونهم بارداری
سلام شب بخیر
دخترم ۳ سال و ۹ ماهشه‌ زندگی رو برامون کرده زهر مار خودمم ۸ ماهه باردارم
شب و روز گریه شده فقط هر چی بخواد گریه میکنه براش ااب هم بخواد حتی گریه میکنه
بیرون رفتنمون زهر مارمون میشه یا رو لباس پوشیدن گیر میده یا نمیاد موهاشو شونه کنم
یا هم رو کفش پوشیدن گیر میده بخدا دیگه خسته شدیم از دستش انگار روانی و عصبی شده رو لباس و کفشاش
شب موقع خواب رو پتو گرفتن روش گیر میده میگه پتو نبابد چروک توش بیفته صاف و یکدست باشه اگه گریه کنه اب از بینیش بیاد رو دماغش گیر میده و هی میکشه پایین ‍که تمیز کنید شما
اب نمیخوره میگه تو باید برام بیاری در حالی که قبلا میخورد
انقد اسباب بازی داره که نگو ولی یک دقیقه خودش بازی نمیکنه نقاشی میگم بیا رنگ کن کل کتابو خط خطی میکنه و پاره میکنه
بازی فکری براش خریدم همه رو پرت میکنه و میندازه و میگه من بلد نیستم در صورتی که پیشش نشستم دارم براش توضیح میدم
بقران از زندگی باهاش خسته شدم دلم میخواد نباشش فقط خفش کنم بمیره بره راحت بشم از ساعت ۱۱ تا الان یکسره داشت گریه میکرد
دارویی چیزی نیس بدم این اروم بشه اخه دوماه دیگه میشن دوتا پدرمونو در میاره این
مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۴ سالگی
خیلی خسته ام چیکار کنم از دست این بچه از ی طرف نگران و دلشوره چشمش از ی طرف بیش از حد تصور اذیتم میکنه خیلی لجبازه و شیطنت بسیار هرجا میرم ابروم میره خیلی گریه و زاری و باجیغ های بد با بچه های همسن خودش نمیسازه هروسیله ای ببینه میخواد مهمون میاد خونمون انقدر اذیت میکنه با سرو صدا طرف میگه غلط کردم اومدم از مبلا میکشه بالا اصلانم با اسباب بازیاش بازی نمیکنه قبلا باز با اونام سرگرم میشد مهمونی برم همینجوریه مهمونم بیاد همینه دیشب خونه مامانم اینا مهمون اومد اشتباهی اسمش صدا زد زن دایم داد میزد ک من فلانی نیستم رفته اتاق در بسته میگه من از زندایت خوشم نمیاد ب زور خودش ب خواب یا سر سفره سبزی میبره میندازه تو ترشی با دست غذای پامیشه راه میفته کل خونه رو دستمالی میکنه منم باید فقط حرص بخورم یعنی نگم عمق فاجعه هست عصبی شدم نمیدونم باید چیکار کنم الانم نشستم دارم گریه میکنم ک از این زندگی هیچ شانس نیاوردم
ظهر خونه مامانم اینا خواب بودیم اومد گفت مامان بده برم سر تراس با خاله بشینم اهنگ گوش بدم وقصه ببینم دیدم رفته لخت شده اب بازی میکنه از خواب بیدار شدم رفتم لباسش عوض کردم گفتم اب باز نکنی گفت باشه دیدم رفته گوشیمو از دو طبقه انداخت پایین گوشیم صفحش خورد شده پشتشم ی کم شکسته
مثلا اومدم شهرستان ی کم حال روحیم عوض شه برا عمل چشمش این بلاها سرم میاره مجبور شدم دوتا بزنم ب پشت پاش از عصبانیت
ببخشید طولانی شد ب نظرتون بچم مشکل داره ببرمش روانشناس بخدا افسرده شدم
مامان پسری مامان مامان پسری مامان ۴ سالگی
کمی از اخلاقیات پسرم میخام بگم لطفا شماهم بگین که ببینم راه حلش چیه

پسر من خیلی لجبازه خیلی پر انرژیه همش خرابکاری می‌کنه کل خونرو مدام گند میزنه اصلا اهل بازی کردن نیس فقط خرابکاری و بهم ریختن اصلا هم اینکه کمکم کنه و خودش جمع کنه نیست همش دست میزنه به سینه هام باهاشون بازی می‌کنه دنبالم راه میوفته عین جوجه گاهی وقتا حین ظرف شستن و غذا پختن صندلی می‌زاره ک فقط بیاد دست بزنه یه سینه های من همش لباسمو بالا میده حالا اینا به کنار بیش از اندازه وابسته پدرشه اصلا همه دنیا یه طرف باباش طرف دیگه. همش دنبالشه هم بیرون هم تو خونه از وقتی ک شوهرم میاد اصلا بهش اجازه استراحت نمیذه نه استراحت نه خاب نه غذا خوردن نه حتی دو دقیقه بیاد کنار من بشینه برای همون منو شوهرم خیلی از هم دور شدیم حتی مهموونی هم ک میریم بازم میاد گیر میده به منو باباش مخصوصا باباش ک بیا با من بازی کن یه ادا اصول ها در میاره انقد نق نق و عصبیه که مجبوریم ب حرفش گوش بدیم فوری قهر می‌کنه عصبی میشه