دیگه دارم روانی میشم 😖
از دو ماه پیش همش درگیر یبوست و 💩 نکردن بودم همش جیغ و سروصدا شب تا صبح یه خواب راحت نداشت روزا که همش وصل من بود الان از شدت خواب چشام دیگه داره میسوزه امروز صبح پاشدم مثل آدم صبحانه درست کردم که عالیجناب صبحانه بدم انقد بهونه گرفت که اینو بیار اونو بیار قوری چای بیار ور دلم بزار منم قاط زدم گفتم بیا نگو دو قطره آب جوش ریخت رو پاش انقد جیغ‌و گریه گفتم بمیرم که راحت بشی بخدا دیگه نمی‌کشم همش بهانه گیری همش جیغ برای غذا خوردنشم انقد بهانه میگیره که هرچی قابلمه داریم براش باید ردیف کنم سر سفره وگرنه خودش جر میده چرا اینا اینجوریه تا کی میخواد هم خودش هم منو ریدمان کنه عصاب برام نمونده دیگه همش سرش داد میکشم که یه لحظه خفه شو بچه

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط