خلاصه هفت ماه با غم ودرد زیاد گذشت خدا هیچکسو با بچش امتحان نکنه روزای خیلی سختی بود بعد شیش ماه نزدیک عروسی خواهر تصمیم گرفتیم دوباره اقدام کنیم ماه اول بی نتیجه بود ماه دوم خونه پدرم بودم زیاد امید نداشتم بمحض اومدن تست زدم مثبت بود اما نمیدونم چرا مث اون‌یکی نمیرقصیدم اما خوشحال بودم ایندفه شوهرم گف به هیشکی نمیگیم حامله ای عروسی خواهرم من دوماهه باردار بودم مادرم شک کرده بود اما دس به سرش کردم ماه چهارم بود که شوهرم پدرشوهرمو یه ماه فرستاد خونه خواهرش که شهر دیگس خیالم راحت شد دیگه کسی نمیفهمید چون همه خبر هلی خونه مارو اون پخش میکنه ماه شیشم بودم که شوهرم به همه گفت اونا هم گله و شکایت که چرا نگفتین و... اردیبهشت ماه امسال خدا دختر گلمو بهم داد خدارو هزار بار شکر بخاطر وجودش الان دخترم نزدیک هشت ماهشه هرسوالی داشته باشین جواب میدم

خدارو شکر عزیزم ❤️
انشاالله همیشه باهم خوب و خوش باشید

حالا پدرشوهرت زندس؟

خداروشکر عزیزم

خداروشکر بچه دارشدی وبچت سالمه خداحفظش کنه برات گلم همیشه دلت خوش باشه وشاد زندگی کنی درکنارخانوادت🥰

پدرشوهرت زندس؟

خداروشکر عزیزم

دلم میخواد عکستونو ببینم همین🥲

ایشالا خدا حفظش کنه عزیزم بچه قبلیت پسر بود و اینک چند ماهگی از دستش دادی؟🥺