مادرشوهرم ازکناربچم تکون نمیخوره بنده خدا😂

حتما خیلی دوسش داره😂

خدا حفظشون کنه حالا خاطره من از زایمان هام بامادر شوهر
بچه اول فهمید باردارم به زور و کشون کشون من برد دکترغیرقانونی حتی کمک منشی پاهام گرفت تادکترشیاف گذاشت بچم سقط کردکه خداتقاصش بگیره بچه بعدی که شداولی وقت زایمان تافهمیدمن اذیتم وشایدسزارین لازم بشه شوهرم بازبون راضی کردبردخونه به هوای نهارخوردن من ایست قلبی دادم وقتی اومدن که من سی سی یو بودم بچم ان ای سی یووهمه بیمارستان به شوهرم حرف زدن اونم میگفت چتون مگه من۴تااوردم سزارین شدم که بعدهافهمیدم فقط اولی طبیعی اورد
بچه دومم بخاطرزایمان قبلی ووزن بالابچه سزارین شدم نذاشت کسی بیمارستان بمونه خودش موندوقتی بی حسی ازبدنم رفت گفت بلندشوکارات کن روزبعدش هم تارسیدیم خونه گفت به من چه مادرت میومدپیشت بایه بچه۲ساله وبچه یه روزه که زردی بالایی داشت تنهاموندم
بچه سوم چون بازقلبم اذیتم کرد۳۵ هفته سزارین اورژانسی شدم من بردن ای سی یولطف کردبالاسربچه موندنمیذاشت کسی بهش شیربده گفت بزارین بمیره پسرم دختربرای چیش دوستم اونجابودحراست بیمارستان خبرکردبراش تاتونست یه سی سی شیربه بچم بده اخه انسولین میزدم بهش گفتن چون بچه مادردیابتی اگه شیرخشک نخوره میره داخل کمامادرش هم ای سی یوگفت بهتر بزاربمیره ووقتی ده روزه زایمان کرده بودم من به زورفرستادداخل حیاط پربرف قابلمه بشورم

مشاوره رایگان پوست و مو به مناسبت شب یلدا
خرید بالا یک میلیون ارسال رایگان به سراسر کشور