شما رو نمیدونم‌ولی من از خوابوندن بچه متنفر شدم اصلا روانمو به هم میریزه😢
خدایا کی قراره خودش بره ی گوشه دراز بکشه بخوابه
تازه من ی قل رو هنوزم تو تاب میخوابونم

وااای چقدر من بعد خوابوندنشون عذاب وجدان میگیرم بابت اینکه چقدر وقت خوابوندنشون داد زدم سرشون و حتی زدمشون

چقدر حس بدیه
من بدترین دعواها رو سر خوابشون باهاشون دارم اصلا نمیتونم خودمو کنترل کنم

منم مثل خودتم همیشه هم میگم پس وی قراره خودش بخوابه 😭🤦‍♀️

آره دختر منم خوابش کم شده ، شبا بزور می خوابونمش

حق داری واقعا سخته

من پسرم هنوز تو گهواره میخابونم تا خابش راحت باشه ولی شبا بغل خودم میخابه

خیلی درک میکنم منم همین الان در مرز فروپاشی روانی ام

من از وقتی دخترم به دنیا اومدم پسر پنج سالم اصلا خودش نمیخوابه آنقدر سرو صدا میکنه که تو باید منو بغل کنی تا بخوابم اگه بغل نکنم تا خود صبح بیداره اصلا کوتاه نمیاد منم مکافات دارم سر خوابوندمشون

ای خواهر من که یه دونه ده ماهه دارم به مرز جنون رسیدم شما که دوتا داری حق داری🤕

واقعا خوابوندن بچه زجر اوره 😑

اخرین چرتشون چه ساعتیه؟

شاید باورت نشه اما من از۹شب به بعد استرس عجیبی میگیرم چون قراره بچمو ببرم بخوابونم😐😅

وای هنوز اون یکی و تو تاب میخونی ؟ واقعا خدا قوت بهت مامان صبور
من یکیش و پام دراز میکنم رو بالشت میخوابونم یکیشم تو بغلم
دیگه روالمون همین شده
تا بخوابن هم خیلی اذیتم میکنن ولی دیگه میخوابن به هر حال

بینشون دراز بکش تا خواب برن قبلاً من رو پا یا میزذم کمرشون الان نه بینشون می خوابم

من هر دوقل توی گهواره میخوابن شب تا صبح رو اصلا نمیتونم از گهواره بگیرمشون

لامپ ها خاموش کن سیرشون کن بذار بازی کنن خودشون میخوابن

پاهام داره گز گز میشه بسکه تو پام تکون دادم اخرشم ۵ دقیقه بعدش بیداره

از خوش شانسی هام اینه که دخترم خودش میخابه من کاری نمیکنم اصلا همینجوری میزارمش خودش خابش میبره...
ولی درعوض خییلی بدغذاست دهنمو سرویس کرده هیییچی نمیخوره

منم واقعا یکی روپامه یکی تو گهواره
بعد تو اینستاگرام زنه سه قلو داره وسط بازی خواب شون میبرن آرزو به دل موندم یک بار خودشون بدون گهواره بخوابن

منم مثل امشب ک چسبیده بود ب باباش نمیخواااابید خسته شدم کی قراره خودشون بخوابن

وای من از غذادادن متنفرشدم ...البته خداروشکر به خاطر بچه هام ولی فکر کن صبح امروز پاشدم برادوتابزرگه تخم مرغ پختم براسه قلوها ترکیب موز وخرما ومغزیجات ...یه ساعتبعد میانوعده دادم یه ساعت بعد شربت دادم یه ساعت بعد میانوعده دوم یه ساعت بعد ناهار بعد خوابیدن دوباره همینطور تکرارشد تاالان یعنی از صبح باقاشق دنبالشونم بدغذاهم هستن خصوصا دخترم هیچی نمیخوره دیگع انقدراومدم ورفتم دیسکم بیرون زده هی میگم کی بشه قشنگ خودشون غذابحورن راحت شم