۱۰ پاسخ

مادر بودن خیلی سخته
هر راهی میری یه مشکل هست عذاب وجدانش هست و هی باید خودمونو سرزنش کنیم نابود شدیم

به نظرم دیگه نه
چون الان دو هفته ست که تو ترکه و این دوهفته هم خودت و هم خودش سختی رو کشیده
باز دوباره تکرارش نکن

منکه بچمواذیت نمیکنم گناه داره دخترمنم خیلی وابسته پستونکه انقدردوسش داره که اگ ازش بگیرم باورکن افسردگی میگیره خودشون چندوقت دیگ میرارنش کنارمن پسرمم دوسالش شددیگ نخواست منم برداشتم گذاشتمش کنار

کلا ربطی به پستونک و اینا نداره، دختر من پستونک نمیخورد، از اول نگرفت هر کار کردیم، شیر خودمم فقط میخورد، ۱۷ ماهگی از شیر گرفتم، مشکل هم نبود و زود ترک کرد شیر را، ولی الان خیلی نق نقو شده و بغل هیچکس نمیره، فقط من و باباش، تو خونه هم که باباش هست مدام میچسبه به پاهای من، اقتضای سن هست بیشتر، تا ۲ ۳ سالگی واقعا همینن، خیلی ادم اذیت میشه، بعد به مرور بهتر میشن. من یادمه خواهر زادمم همین مدلی بود، جوریکه الان به خواهرم میگم یکی بیار میگه من تازه یکم مستقل شدم دوباره و نمیخام دوباره از اول این راهو برم فعلا

عزیزم مادر بودن همین صبور باش
من پسرم کلازیاد اهلش نبود ولی مریض ک شده بود بابا باش رفته بود داروخونه دیده بود باباش براش خریده بود اونم میخورد یک هفته تو مریضی میخورد الان خودش گذاشت کنار

بچه رو اول باید از شیر گرفت بعد از پستونک
الانم که گرفتید دیگه ندید.من پسرم پستونک میخوره و قصدم ندارم فعلا ازشبگیرم

من فقط موقع خواب پستونک میدم چن دیقه میخوره خودش تف میکنه..فعلا عجله ایم برای گرفتنش ندارم هرکیو دیدم گرفته بعدش خیلی اذیت شده

منم همین‌مشکل ودارم منتهی من ازشیر گرفتم

بنظرم زود بوده گرفتی ولی حالا که گرفتی دیگه بهش نده

بیچاره خب تورو جایگزین پستونک کرده لطفا اینو نگیر ازش

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین ۲ سالگی
مامان شاهرخ مامان شاهرخ ۲ سالگی
شاهرخ و دقیقا دو هفته ای هست که از پستونک گرفتم این وسط اتفاقی که افتاد به سینه من وابسته تر شد و هی گاه و بی گاه شیر میخواست اوایل با سینه میخوابوندم و تا نیم ساعت پیشش دراز کش بودم چون میخواست مثل پستونک تو دهنش باشه اما یواش یواش کشیدم بیرون و ب گریه هاش اهمیت ندادم الان تقریبا درس شده ینی اگه از دهنش بکشی تو خواب گریه نمیکنه و میخوابه اما همچنان گاهی از ۷واب بیدار میشه و دهنش و نشون میده ینی اینکه پستونک و بده منم همون لحظه پستونک خراب و میارم میدم بهش میبینه خرابه میندازه زمین دوباره میخوابه در کل خیلی دلتنگ روزایی میشم ک پستونک می‌خورد چون حال و هوای خاصی داشت میدادی بهش آروم نیشد میرفت ی گوشه بازی می‌کرد ولی بد از پستونک یک هفته کاملا عصبی بود الان بهتر شده ینی عادت کرده انگار ب این قضیه از اون شدتش کم شده . قبلا تو ماشین میتونستم با پستونک آرومش کنم یا کنترلش کنم اما الان باید ترفند های دیگه ای ب کار ببرم خلاصه ک گرفتم ولی نمیدونم چرا خودم بیشتر از بچم دلتنگ موقع هایی هستم ک پستونک میخورد🥲