امشب خیلی ناراحت شدم فقط اشک هام میریخت فقط بخاطر خواهرم چیزی به پسرش نگفتم چون واقعا خواهرم مث مادرمه کم نمیزاره پسرش ۲۱ سالشه خیلی بددهن هستش فهش میده هرچی خواهرم میگه اصلا گوش نمیده به خواهرم یه فهش هایی میده که اصلا روم نمیشه به زبون بیارم خواهرم مطعلقه هستش یع دختر هم داره ۱۷ سالشه چند بار همگی گفتیم نگو زشته درست نیست ولی گوش نمیده اینم بگم پسرش عصبی هستش با هزارتا گرفتاری خواهرم بزرگش کرده زندگی سختی داشته من پسرم تازه ۴سالش شده بچه داداشم ۱سال و ۵ماهشه بازی میکردن سراسباب بازی دعوا کردن منم زود رفتم تا ارومشون کنم ولی متاسفانه هرچی از دهنش در اومد به بچه من گفت تا اومدم حرف بزنم اشکام میریخت خواهرم هرچی به پسرش میگفت بتوچه چرا دخالت میکنی چرا فهش میدی گوش نمیکرد خواهرم فهشش داد منم اشکام میریخت توی چهره خواهرم شرمندگی رو میدیم ولی داشتم میترکیدم نمیدونم دفعه اولش نیست خیلی تکرار کرده امشب قسم خوردم که هرجا پسر خواهرم باشه من نرم چون همش توی فهش هاش به شوهرم بی احترامی میکنه درصورتی که اصلا شوهرم به هیچکس کاری نداره اومدم خونه به خواهر بزرگم گفتم گریه کردم اونم حق رو بهم داد

۷ پاسخ

اینجوری که میگید خواهر زادتون عصبی و پرخاشگره بخاطر سختی هایی که داشتن
بهتره درک کنی که بیماره و دست خودش نیست

اینجور آدما باید یه اتفاقی براشون بیفته تا سرشون به سنگ بخوره تا ارزش مادرشونو بفهمن

جایی که اون هست نباش اومد باهاش سر سنگین باش تحویل نگیر

ای بابا عزیزم خودتو ناراحت نکن الان با این شرایط

چه ناراحت کننده بنده خدا خواهرت

دیگه بزرگ شده بعیده ازش🤦🏻‍♀️

وابه بچه ی 4ساله چکارداره بی ادب ولش گلم ناراحت نباش دیگه جایی که اون هس نروخواهرتم بنده خداخجالت زده شده پیش تو

سوال های مرتبط