مامان آیلین مامان آیلین ۳ ماهگی
مامان فندوق کوچولو مامان فندوق کوچولو هفته بیست‌ونهم بارداری
مامان 🌱nelin🌈🦋 مامان 🌱nelin🌈🦋 ۲ سالگی
مامان محمدماهان مامان محمدماهان ۴ ماهگی
تجربه سزارین پارت 2
شوهرم به پرستارپول دادگف تواتاق عمل باش صحبت کن هواشوداشته باش بهش ارامش بده یکی یکی صدای بچها بلندمیشد دکترباچکمه های سفیداومد گفت باهم توافق کنید یکیتون بیاد من رفتم سوندزدن دکتربیهوشی اومد آمپول رو زد سری درازم کردن گف پاهات داغ شد گفتم نه که یهوداغ شد وپرده روانداختن شروع کردن من هی میگفتم سر نشده اونا میگفتم شده وگرنه بیهوش میشی یکمشوباید حس کنی بعدشم ماکه هنوزشروع نکردیم که یهوصدای گریه ماهان بلندشد
وبردن خشکش کنن واوردن تماس پوست که لپاش انقد داغ بودکه نگو
کارعمل تموم شدو بادکترخدافظی کردمو رفتم ریکاوری که لرزداشت منو میکشت برام امپول زدن لرزم خوابید رفتم توبخش ساعت 1ظهربود
که یواش یواش داشت دردم شروع میشد2تاشیاف زدم که ساعت 4بعد ظهر بود ملاقاتی بودکه شوهرموباگلو شیرینی اومد پیشونیمو بوسید قربون صدقم رفت زنداشمو مامانشو برادرزاده هام مادرشوهرمو پسرم اومدن ملاقات یه شب وروز کامل گذشته بود ومن هنوزهیچی نخورده بودم دریق ازیه قطره اب صب دکتراومد گفت ساعت 10باچای شروع کن
که بعدش خواستم بلندشم که هرکاری کردم نشدکه نشد به زورشیاف پاشدم شوهرم رفت برام جوراب واریس باکمربند بعدزایمان گرف پوشیدموسوارماشین شدیم که بیایم که شوهرم ماشین رواورده بودتو سالن بیمارستان که من راه زیادی نرم اذیت بشم بعدش راهی خونه شدیمو اومدیم زندگی 4نفرمونو شروع کردیم ممنونم ازتون که تایپیکمو خوندین نصیب همگیتون خدانهگدارتون
جاداره تشکرکنم از.... خانوم دکتر فلوراجشیدی ...عزیز که برام سنگ تموم گذاشتن
مامان سلین مامان سلین هفته چهارم بارداری