مامان سدنا ودل سانا مامان سدنا ودل سانا ۲ ماهگی
Arsam km Arsam km قصد بارداری
مامان آیماه مامان آیماه روزهای ابتدایی تولد
مامان معنای زندگی مامان معنای زندگی ۱۷ ماهگی
سلام خانومای گل گلابتون 🫀❤️
خانوما یادتونه همش میگفتم سر چیرای الکی دعوامون میشه با شوهرم ، بعد آقا هر سری من کوتاه میومدم تا قال قضیه کنده شه ، حالا سه رو پیش مادرشوهرم مهمونمون بود همسرم گفت که قلبم درد میکنه فشارمم تازگیا بالاس ، مامانش گفت از اعصابته ، گفتم مامان شکر خدا کارش که خوبه پسرت داره ناشکری میکنه خداروشکر تو معدن کار نمیکنه که ،
گفت نه فک‌کنم تو خونه اعصابش خراب میشه و ... داشت سر صحبت رو باز میکرد پسرش دیدم رفت دسشویی که مامانش چندتا حرف بتونه بارم کنه و اون نباشه منم دیدم اعصاب ندارم حتما پس میرینم تو دهنش با خودم گفتم بعد یه ماه اومده خونه پسزش بذاز پشیمونش نکنم بچه رو بهونه کردم بردم حموم که مثلا بشورمش و بعد چایی و اینا دیگه این خانوم با یه قیافه برج زهرمار خونه مارو ترک کرد چون حرفا تو دلش موند
ولی اقا من آتیشی شدم و دیگه با شوهرم دو روز حرف نزدم امروزم بخاطر یکسری کارای بچه مجبور شدم باهاش دو کلام حرف زدم از بعدظهر داره خودشو بهم نزدیک میکنه و تقاضای .... داره منم اعصابم خراب خراب گفتم فعلا برو با مامانت دکتر اعصاب حالت خوب شد بیا دیدم بدجوری خورد تو ذوقش ولی به نظرم یه جور دیگه حرفو پیش می‌کشیدم بهتر از این بود که تیکه بندازم
حالا اومدم بگم چه جوری سر حرفو باز کنم ، ما اصلا خیلی وقته بعد اومدن بچه یه وقت نمیکنیم باهم حرف بزنیم و اینا والا بگم شاید بخندید که حقم دارید ما دیگه دوتامونم انگاری حرف زدن یادمون رفته ، حالا لطفا شما بگید چع جوری و چه شکلی بگم که از چه چیزها بدش میاد از چه اخلاق من بدش میاد ، چه در من میبینه که فک میکنه من اعصابش رو خراب میکنم و چرا همه چیو به مامانش میگه
نمیدونم چرا تا من میام حرف بزنم نمیاد به حرفام گوش کنه