۷ پاسخ

عزیزم بمونید برا هم 🥰 انشالله که خوشبخت شین درکنار ثمره عشقتون 😍🥹 دقیقا پرستو جان هیچی باارزش تر از پدرو مادرو خانواده نیست الهی که حال مامان مهربونت هرچی زودتر خوب شه باور کن از ته دلم براش دعا کردم بنده خوبی نیستم ولی خدا همیشه شرمندم می‌کنه و جواب دعاهامو میده،الهی که سایه مادرو پدر همیشه بالای سرت باشه عزیزم🤲، من طعم تلخ نبودنشون هرروز اذیتم می‌کنه ،همین الان دلم مامانمو میخواد که برم بغلش کلی گریه کنم و فقط حرف بزنم حرف بزنم تا خالی شم دارم با گریه برات می‌نویسم 😔😭

سالگرد ازدواجتون مبارک جان!انشالله مادرتون سلامتیشونو بدست بیارن!براجشن گرفتن هیچ وقت دیرنیست مادر انشالله بهبودی کامل یافتن بعد ی جشن کوچولو بگیرگل!خستع هم نباشی

عزیزم سالگرد ازدواجتون مبارک 😍خدا ایشالا عزیزاتو برات نگه داره 😍

سالگرد ازدواجتون مبارک عزیزم
دقیقا هیچی باارزش‌تر از سلامتی نیستش الهی که هر چه زودتر حال مادرتون هم خوب بشه الهی که سایه پدر و مادر بالای سرتون باشه

سالگرد ازدواجتون مبارک عزیزم ..انشالله به همین زودی میای اینجا و خبر سلامتی مادرت رو میدی ...خدا مامانت و همه مامانا رو حفظ کنه 💜امیدوارم به همین زودی عکس جشن سالگرد ازدواجت رو بذاری و بگی جشن سالگرد ازدواجم کنار مادرم با تاخیر 🧡🧡

سالگردتونم مبارک 🥰

سلامتی بزرگترین نعمته انشاءالله ک مادرت خوب میشه همه تون خوب باشید

سوال های مرتبط

مامان طاها و همتا مامان طاها و همتا ۲ سالگی
سلام مامان قشنگاااا
روزتون بخیر

دیشب نوشتم میگم طاها رو از پستونک خوردن شبانه بگیرم و امروز اومدم از روندی که پیش رفته تا الان بهتون بگم ... تا شاید کمکی به ی مامان دیگه باشه 🧡

خب اول اینکه طاها کلا پستونک رو فقط موقع خواب میخورد و اگه نصف شب از دهنش میفتاد و خودش پیداش نمیکرد گریه میکرد تا من برم بزارم پستونک رو دهنش .
اما دیشب ...
انفاقی که افتاد روند خوابوندنش طولانی تر شد ، یعنی همیشه تا شیر میخورد ، پستونک میذاشتم دهنش میخوابید ، اما دیشب معلوم بود دنبال ی چیزیه و کلافه بود ...
با گوشه بالشش بازی کرد ، با شیشه شیرش بازی کرد ، با ملحفه اش بازی کرد و هی میکرد توی دهنش و در میاورد ، هی پا میشد بازی میکرد تا خسته شد و خوابید.
نصف شب هم ی بار بیدار شد نازش کردم خوابید ، بار دوم که بیدار شد با ناز نخوابید ، گذاشتمش روی زمین و کنارش خوابیدم تا خوابش برد ولی تا میخواستم بلندش کنم بیدار میشد ،( این اتفاق قبلنا و گاهی شبا هم میفتاد) برای همین تا صبح کنارش روی زمین خوابیدم.

امروز هم روند خوابوندنش توی ظهر طولانی تر بود ، از ساعت ۱۲:۳۰ بهونه و گریه خواب رو گرفت تا همین الان که خوابید .

خب باید بگم دیشب انقدر تحت تاثیر بودم که از اتاق اومدم بیرون خودم نشستم گریه کردم ، ولی با توجه به مشورتی که گرفته بودم ، هر چی توی سن پایین که معنیه وابستگی رو کمتر متوجه میشن ، زود فراموش میکنند ، حس مالکیت هنوز توشون تقویت نشده این کار انجام میشد بهتر بود و خداروشکر به من نیرویی داد تا استارت این کار رو بزنم. 👇👇
مامان هسته🍋 مامان هسته🍋 ۱۴ ماهگی
رفتم حموم یه خاطره از حاملگیم یادم اومد
یادمه هفته ۳۵-۳۶ بودم، یه مامان باردار تو کهواره چند روز تاپیک میزاشت که اره دلدردم، خونریزی دارم، هفته چند بود هفته ۳۲-۳۳ اینا بود فک کنم، جالبیش این بود که نه دکتر میرفت ، هر سری میزاشت چی کار کنم میگفتن همه برو حتما دکتر، میگفت مادرشوهرم دارو داده گفته خوب میشم، طفلک ۱۷ سالش بیشتر نبود، البته من تو گهواره ماداری کوچیکتر از اینم دیدم که حتی به من مشورت میدن و من استفاده میکنم و خیلی راضیم ولی این دیگه خیلی تباه بود، چند روز با این تاپیکا گذشت و نرغت دکتر و یه روز صبح اومد و تاپیک گذاشت که اره دیشب با شوهرم رابطه داشتم خونریزیم شدید شده😳😳😳😳
منم خیلی حرصم در اومد، نوشتم شوهرت که بلد نیست دکتر ببره، خودت نمیدونی شوهرتم نمیدونه خونریزی داری نباید رابطه داشته باشی؟!
یه نیم بعد تاپیک گذاشت مامان هسته از کجا شوهرمو میشناسی خصومت شخصی باهاش داری؟! دوستش بودی😂😂😂😂😂😂😂 مردم روانین!
نمیدونم ایشالله اون بچه صحیح و سالم بدنیا اومده باشه، ولی بعضیا شعور پدر و مادرشدن رو هنوز ندارن🙃
بگما، فک نکنید وضع مالیشون بد بودا، کل عکسایی که میزاشت فقط میخواست النگو و میلاش رو بکنه تو چشم ملت!!!!