مامان مه گل مامان مه گل روزهای ابتدایی تولد
سلام خانوما دختر من ۱۷ روزشه از اول سینمو نگرفت چون نوک نداشت مجبوررر شدم شیر خشک بهش بدم اولش اپتامیل دادم نساخت بعد بهش نان دادم اونم نساخت امشب رفتم داروخانه از دکتر اونجا پرسیدم چ خشکی بهش بدم ک شکمش قشنگ کار کنه بهم ببلاک کامفورت داد چون یکم هم کولیک داره بنظرتون خوبه ببلاک کامفورت
مامان امیر علی مامان امیر علی ۱ سالگی
خانما شما چ‌نذری رو خیلی قبول داربن
مامان آرام👫آراد مامان آرام👫آراد هفته سی‌وهشتم بارداری
ادامه درد دل سه

به مامانم زنگ زدم گفتم بیا آشتی کنیم گفت نمیخوام
گفتم دعوای من ودخترم بود تو چرا میزاری میری

گفت بین حرفات به من تیکه انداختی، آخه اون لحظه خیلی عصبی بودم
گفتم چرا نمیری خونه عروست بهزیستی بهزیستی کنی

هورمونام قاطی کردن عصبی شدم، استرس دارم
اینن اختلال دارت همش بهزیستی بهزیستی میکنه
مامان نویان مامان نویان ۱۰ ماهگی
کسی از این شربت استفاده کرده ؟اثری دیدین ازش؟
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۱ ماهگی
مامانا من ۴۳ روز از زایمانم میگذره
الان ۵روزه خونریزی خیلی زیاده فکر کنم پریوده
امروز مفنامیک اسید خوردم ۲تا
اشکال نداره؟ چند روز بخورم کم شه تموم بشه دیگه😭
مامان گل پسرم👶🏻💙 مامان گل پسرم👶🏻💙 هفته بیستم بارداری
امروز از حموم ک‌اومدم بیرون
خودمو تو ایینه دیدم...
چقد رونم و‌باسنم سلولیت داره...
ینی برمیگرده ب حالت قبلش؟🥲
هم‌دوسشون دارم چون شیره وجودمو بهم هدیه میده هم غصه بدن صاف و بی نقصمو میخورم ک داره از بین میره
شکمم ترک خورده کلی
دارم داغون میشم🙂❤️‍🩹
مامان همتا🥰🤱 مامان همتا🥰🤱 ۱۰ ماهگی
بدویین بیایین که یه ساعت دیگ پاک میکنم
مامان (فرشته ی خدا) مامان (فرشته ی خدا) ۶ ماهگی
خانوما سوال منو کسی نمیدونه!؟؟ تو تاپیک قبل
مامان آقاابوالفضل خان مامان آقاابوالفضل خان ۱ سالگی
وقتی گل پسر خوابه منو باباش یواشکی نوشابه میخوریم 🤣🤣
امشب اومدیم خونمون تا رسیدیم سره کوچه ابوالفضل جان داد زد خونمون و کلی ذوق کرد🥰🥰بچم دلش تنگ شده بود برای خونمون
امشب اولین شبی بود که قبل خواب ابوالفضل جان رو بردم سرویس بهداشتی و هم دستشویی شماره ۱ کرد وهم ۲،اینقدد با باباش تشویقش کردیم و دست زدیم براش تا آخر شب هی راه میرفت سرویس رو نشون میداد میگفت مامان پی پی🤣🤣
قصدشو نداریم از پوشک بگیریم ولی داریم باهاش تمرین میکنیم از الان یه کم
مامان سورنا مامان سورنا ۳ سالگی
خانما خیلی دلم از شوهرم گرفت .. برادرشوهرم مهمونمون بود..بعدازشام گفت بیرون کاردارم میرم و میام .منم گفتم سرراهت ی شربت و قرص برام بیار سرما خوردم گلو درددارم پولشو برات انتقال میدیم .. بعداز نیم ساعت زنگ زد گفت برات شربت خریدم شده ۹۰تومن ..شوهرم دادوبیداد راه انداخت ک چرا ب خودم نگفتی و چرا تحمل نداری و چندتاحرف دیگه ..میگفت گرون خریده .. خیلی دلم گرفت😞😞 منم لج کردم و ن قرص خوردم و نه شربت .. شمابودین باهاش حرف میزدین یا قهر میکردین .. من چی بهش بگم ک خجالت بکشه از این کارش