مامان ایهان مامان ایهان ۵ سالگی
مامان زندگی مامان زندگی هفته سی‌وسوم بارداری
من اول خیلی خوشحال بودم وقتی از وجودش توی دلم خبر دارم شدم کلی رویا تو ذهنم ساختم با بچم و روزا گذشت تا اینکه فهمیدم پسره همون لحظه اسشمو هم انتخاب کردم و دوباره کلی رویا با پسرم ساختم و شروع به خریدن لباساش کردم چقدر ذوق داشتم که وقتی به دنیا بیاد این لباسا رو تنش ببینم با پاهای کوچولوش تو خونه راه بره صدای قشنگش که میگه مامان بپیجه تو خونه وقتی داره غذا میخوره دور دهنش همه چرب و چیلی بشه و همه لباساشو سشتم اتو کردم خوشبوکننده زدم با دلی پر از امید کمد شو چیدم و لباس عیدش رو هم انتخاب کردم حتی جوراب پستونک روز عید هم جدا گذاشته بودم ولی این دنیا به هیچ کس وفا نکرد تیکه از وجود خودمو دارم از دست میدم شاید خدا دیگه بعده این هیچ وقت بهم بچه نده اگرم داد هیچ وقت بچه اولمو فراموش نمیکنم همیشه ته دل سنگینی میکنه من بهش نرسیدم والهی هر کی چشم انتظاره خدا دامنش رو سبز کنه و هرکسی بارداره به سلامتی فارغ بشه و درد و غذاب منو تجرابه نکنه
دیگه خدا حافظ چون دیگه گهواره به درد نمیخوره 🙃
مامان aylin🩷👧 مامان aylin🩷👧 هفته چهاردهم بارداری