من اول خیلی خوشحال بودم وقتی از وجودش توی دلم خبر دارم شدم کلی رویا تو ذهنم ساختم با بچم و روزا گذشت تا اینکه فهمیدم پسره همون لحظه اسشمو هم انتخاب کردم و دوباره کلی رویا با پسرم ساختم و شروع به خریدن لباساش کردم چقدر ذوق داشتم که وقتی به دنیا بیاد این لباسا رو تنش ببینم با پاهای کوچولوش تو خونه راه بره صدای قشنگش که میگه مامان بپیجه تو خونه وقتی داره غذا میخوره دور دهنش همه چرب و چیلی بشه و همه لباساشو سشتم اتو کردم خوشبوکننده زدم با دلی پر از امید کمد شو چیدم و لباس عیدش رو هم انتخاب کردم حتی جوراب پستونک روز عید هم جدا گذاشته بودم ولی این دنیا به هیچ کس وفا نکرد تیکه از وجود خودمو دارم از دست میدم شاید خدا دیگه بعده این هیچ وقت بهم بچه نده اگرم داد هیچ وقت بچه اولمو فراموش نمیکنم همیشه ته دل سنگینی میکنه من بهش نرسیدم والهی هر کی چشم انتظاره خدا دامنش رو سبز کنه و هرکسی بارداره به سلامتی فارغ بشه و درد و غذاب منو تجرابه نکنه
دیگه خدا حافظ چون دیگه گهواره به درد نمیخوره 🙃

تصویر
۲۲ پاسخ

ولی نرو از گهواره…. خیلیا با درد مشابه اینجا هستن کمکت میکنن

چهار بعدی رفتی ؟؟

منم فروردین پسرم تو هفته ۳۱ از دست دادم درک میکنم لباس هایی که موند برام الانم باردارم از خدا میخام این یکی صحیح سالم بزاره بقلم

بگردم برادل شکستت بااین متنت اشکم اومد عزیزم سونوتو ب دکتر جمسا ورهبرم نشون بده اوناخیلی تواین زمینه کاربلدن

عزیزم،منکه اشکم دراومد خدابهت صبر بده خیلی سخته.ماها که هم هفته ای هستیم میدونیم چقدر سخته تا اینجا اومدن همو بهتر درک میکنیم حالا اینکه بگن دیگ تموم سخت ترش میکنه،امیدتو ازدست نده خداخیلی بزرگ.ان شالله بازم حامله میشی.

پسردایی من بعداز چندسال خدابهشون بچه داد. ولی همون اول گفتن مشکل داره حتی ازش اون آزمایشی که از دورناف میگیرن اسمشو یادم نمیاد اونو گرفتن و گفتن مشکل داره باید حتما سقط بشه ولی خانمش اجازه نداد گفت خودم تا آخر نوکریشو میکنم هرچی هم باشه ولی میگفت من دلم میگه بچم سالمه ...الان بچش ۴ ،۵سالشه و خداروشکر سالم سالم...میخوام بگم برای خدا هیچی غیرممکن نیست ..منم بهم گفتن بچت دوتا کلیش و مثانش ورم دارن شاید کلیه هاش از کار بیفتن یا نیاز به جراحی داشته باشن منم توکل کردم به خدا هرچی خدابخواد همون میشه من اعتماد دارم بهش

عزیزم سقط کردی ؟
اگه سقط نکردی هنوز نگهش دار
امتحانه از طرف خدا
به خدا پسر عموی من بعد از به دنیا آمدنش گفتن مشکل ذهنی داره و قلبش سوراخ و نرمی استخوان داره‌ و پاهاش مشکل داره نمیتونه تا آخر عمر راه بره ولی خداروشکر الان سالم و سرحاله بیست سالشم شده هیچ مشکلی هم نداره
به خدا توکل کن من مطمعنم هیچی نیستش بچت سالم میاد بغلت
به این انومالی و اینا اعتماد نکن
اگه احتمالش باشه که سالم به دنیا میومد چی؟؟
دلتو محکم کن بسپر به خدا
امام رضا خیلی رئوفه نذر امام رضا کنش

دلم خیلی گرفته بااین متنی،ک گذاشتی اشک ازچشام ریخت چیشده مگه؟

عزیزم برای خودم و تو و همه کسانی که دارن این وضعیتو تجربه میکننن دعا میکنم خدا دلمونو شاد کنه و خوشحالمون کنه و همه اینا دروغ باشه به منم گفتن رشد مغز بچه دو هفته عقب تر از سن بارداریه با اینکه ان تی و انومالی و سلفری همش خوبه و جوابشون هیچ مشکلی نداره من که سپردم به خدا و ازش میخواهم نا امیدم نکنه

عزیزم برات دعا میکنم که خداوند بهت ارامش بده، تاپیکای قبلتو دیدم شما انومالی ۱۸ هفته رو نرفته بودی؟

برو یه سنو دیگه بده. ببین اون چی میگه

بنظرم برو سنوگرافی جاهای دیگه انجام بده دکتر بهتر برو

خدا به دلت صبربده جاش هرچه زودتر پرشه انشاالله🙏🙏🙏😔

عزیزم درکت میکنم منم پارسال پسرمو از دست دادم خیلی سخته هزارتا بچه بیارم جاشو نمیگیره دیوانه شدم بقرآن خیلی خیلی متاسفم خدا صبرت بده

روضه حضرت علی اصغر بگیر یا چله بگیر
برو چند تا جای دیگه هم نشون بده شاید اونا یه چیز دیگه بگن

واقعا نارحت شدم

عزیزم خیلی ناراحت شدم خدا کمکت کنه انشالله

چی شده مگ گلم ؟

عزیزم خیلی ناراحت شدم
چرا مگه چی شده برا بچه ات؟

چراچیشده مگه

چی شده عزیزم؟؟؟

چرا چیشده؟

سوال های مرتبط

مامان فندوق کوچولو مامان فندوق کوچولو روزهای ابتدایی تولد
مامان جانانم👩🏻‍🍼 مامان جانانم👩🏻‍🍼 ۱ ماهگی
چرا ما خانما انقدر مظلومیم؟؟ چرا خدا درو تخته رو جور نمیکنه؟چرا بعضی خانما گیر مردایه بد میوفتن ؟ من یه دختر شوخ و خوش خنده و شیطون و پر انرژی بودم افتادم دسته یه مرد سنگین و آروم و خشک ، با همه میگه میخنده جز من و خانوادم جلو همه مودب و متشخصه بجز جلو من ،دیگه اثری از اون دختر شیطون نیست دیگه ذوقه چیزی ندارم ..گاهی دلم برا خودم میسوزه الانم دلم برا دخترم میسوزه گاهی میگم کاش بچه نمیاوردم اونم دختر نکنه مثل کمبود محبت احساس کنه؟گاهی میگم شکر خدا بهم یه همزبون داد..یعنی تو کل بارداری شوهرم یبار نشد با بچم حرف بزنه نازش کنه انقدر میگم حرف زدن پدر با بچه هوش بچه رو زیاد میکنه،میگه وقتی دنیا اومد ،میترسم مثل تمام قول هایی که به من داد و گفت بعدا نشه ؟؟؟؟میترسم از فردام از فردایه دخترم ..همیشه می خواستم پسر داشته باشم تا کمبودم و جبران کنه یبار خدا بهم داد بعد ازم گرفت سالها گریه کردم،وقتی فهمیدم مجدد باردارم ولی دختر دارم ته دلم خالی شد روزها گریه کردم میترسم دخترم کمبود محبت احساس کنه،بعد گفتم من برا دخترم میجنگم تا اخر عمرم الهی بچم سلامت دنیا بیاد ..برامون دعا کنین خدا مردارو سربراه کنه و همه نی نی ها سلامت دنیا بیان و خوشبخت باشن..
مامان علیسان و فرحان مامان علیسان و فرحان ۱ سالگی
درد و دل:
امروز ۳۷ هفته شدم .خیلی خوشحالم.
با یه بچه ۱ سالو ۵ ماهه هیچ وقت فکر نمیکردم به اینجا برسم .
فکر میکردم زایمان زودرس میکنم و بچم میره دستگاه ‌. توی این بارداری روزای پر ریسکی رو گذروندم.
۳ ماه اولش فقط با گریه و افسردگی گذشت. تا دوماه به پسرم شیر خودمو میدادم و روزای خیلی بدی میگذروندم. شیر نداشتم ولی پسرم سینمو ول نمی‌کرد. یادمه از ۲۴ ساعت ۲۰ ساعت فقط زار میزدم که چرا الان بابد باردار باشم .بعدشم که طول سرویکسم کوتاه شده بود و مجبور بودم همچنان هر روز پسرم که به شدت بغلی بود رو بغل کنم .
خدایا شکرت که به این هفته رسیدم .ازت ممنونم خدا .
علیسان ۳۷ هفته و ۲ روز به دنیا اومد و طی یه اتفاق نادر ریه هاش کاملا نارس بود و ریه ها نموتراکس خودبه خودی کرد و در نتیجه عفونت و ....... .۱۰ روز ان آی سیو بستری بود و اتفاقی که براش افتاد توی نوزادان نارس هم به ندرت پیش میومد .نمیدونم حکمت خدا چی بود ولی هر چی بود مهم اینکه که بچم با سلامتی کامل مرخص شد .ولی خدا میدونه من توی اون ۱۰ روز ۱۰ سال پیر شدم .
دلم میخاد این سری که زایمان کردم بچمو بزارن تو بغلم و با بچم بدون هیچ دردسری بیام خونه .
مامانا با دلای پاکتون برام دعا کنین این سری همه چی خوب باشه خیلی نگرانم .
احتمالا هفته دیگه سز میشم